اشنائی
اشنائی....
نئولیبرالیسم لفظیست که کاربرد و تعریف آن در طول زمان تغییر یافتهاست.[۱] در وهلهٔ نخست نظریهای در مورد شیوههایی در اقتصاد سیاسی است که بر اساس آنها با گشودن راه برای تحقق آزادیهای کارآفرینانه و مهارتهای فردی در چهارچوبی نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است، میتوان رفاه و بهروزی انسان را افزایش داد. از نظر نئولیبرالیسم، نقش دولت، ایجاد و حفظ یک چهارچوب نهادی مناسب برای عملکرد این شیوههاست. مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. به علاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزههایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تأمین اجتماعی یا آلودگی محیط زیست وجود نداشته باشد، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آنها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند.
قواعد اساسی نئولیبرالیسم عبارتند از:
بازارهای آزاد تمرکز و ایجاد قدرت رقابت را مختل میکند پس دولت وظیفه دارد به وسیله وضع قوانین کارتل از رقابت حفاظت نماید.
ثبات ارزش پول.
تضمین مالکیت فردی.
مسولیتپذیری کامل هر عامل اقتصادی در برابر نتایج اعمال خود.
آزادی قرارداد (به جز قراردادهایی که باعث ایجاد انحصار گردد مانند قراردادهایی که باعث به وجود آمدن کارتل و تراست و کنسرن میشود)
دولت میبایست رقابت را تضمین کند. در واقع دولت فقط باید قواعد بازی را مشخص کند و با ایجاد فضای قانونی جریان رقابت را در چهارچوب آن ممکن سازد. لیبرالیسم به معنای عدم مداخلهٔ دولت نیست، چون به این ترتیب دست قویترها باز گذاشته میشود. دولت تنها حق دارد برای ایجاد شرایط رقابت مداخله کند و برای ایجاد آزادی عملی، آزادی انتزاعی را زیر پا بگذارد.
به اعتقاد برخی از محققان آنچه رشد سریع نئولیبرالیسم را در دنیا موجب شد، حمایت گسترده سرمایهداران بزرگ و نهادهای وابسته به آنها بود که پوستهای آکادمیک و مورد پسند نخبگان از آرزوهای قدیمی و قدرتطلبانه خود را در نوشتههای افرادی مانند هایک و فریدمن مشاهده میکردند
نئولیبرالیسم لفظیست که کاربرد و تعریف آن در طول زمان تغییر یافتهاست.[۱] در وهلهٔ نخست نظریهای در مورد شیوههایی در اقتصاد سیاسی است که بر اساس آنها با گشودن راه برای تحقق آزادیهای کارآفرینانه و مهارتهای فردی در چهارچوبی نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است، میتوان رفاه و بهروزی انسان را افزایش داد. از نظر نئولیبرالیسم، نقش دولت، ایجاد و حفظ یک چهارچوب نهادی مناسب برای عملکرد این شیوههاست. مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. به علاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزههایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تأمین اجتماعی یا آلودگی محیط زیست وجود نداشته باشد، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آنها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند.
قواعد اساسی نئولیبرالیسم عبارتند از:
بازارهای آزاد تمرکز و ایجاد قدرت رقابت را مختل میکند پس دولت وظیفه دارد به وسیله وضع قوانین کارتل از رقابت حفاظت نماید.
ثبات ارزش پول.
تضمین مالکیت فردی.
مسولیتپذیری کامل هر عامل اقتصادی در برابر نتایج اعمال خود.
آزادی قرارداد (به جز قراردادهایی که باعث ایجاد انحصار گردد مانند قراردادهایی که باعث به وجود آمدن کارتل و تراست و کنسرن میشود)
دولت میبایست رقابت را تضمین کند. در واقع دولت فقط باید قواعد بازی را مشخص کند و با ایجاد فضای قانونی جریان رقابت را در چهارچوب آن ممکن سازد. لیبرالیسم به معنای عدم مداخلهٔ دولت نیست، چون به این ترتیب دست قویترها باز گذاشته میشود. دولت تنها حق دارد برای ایجاد شرایط رقابت مداخله کند و برای ایجاد آزادی عملی، آزادی انتزاعی را زیر پا بگذارد.
به اعتقاد برخی از محققان آنچه رشد سریع نئولیبرالیسم را در دنیا موجب شد، حمایت گسترده سرمایهداران بزرگ و نهادهای وابسته به آنها بود که پوستهای آکادمیک و مورد پسند نخبگان از آرزوهای قدیمی و قدرتطلبانه خود را در نوشتههای افرادی مانند هایک و فریدمن مشاهده میکردند
- ۵۲
- ۰۴ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط