ماه زیبای من
ماه زیبای من
پارت پانزدهم
___________
ویو ا.ت
@چی میگید شما ؟!
#به خدا من ...
@مگه قول نداده بودی یونگی
+چه قولی هیونگ؟!
#ا.ت خودش گفت هوپ
+آره جیهوپ ...من یونگی رو دوست دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم
@پس ...
+فراموشش کن
@مطمئنی ؟!
+آره مطمئنم
@یونگی تو ...
#قبول میکنم
@پس آماده باشید هفته بعد عروسی تون رو برگذار میکنیم
#+دیره
@چی؟!
#چیزه ...خب دیگه اگر میشه پس فردا
+راست میگه
@خب .....قبوله
رفتم داخل اتاق و روی تخت دراز کشیدم ...داشتم با زندگیم چیکار میکردم ! چرا خودم رو ادیت میکنم
که با صدای در زدن از افکارم اومدم بیرون
+بله ؟!
#بیام تو ؟!
+ا،اره بیا
یونگی وارد اتاق شد و پشت سرش در رو بست
+کار داشتی ؟؟
#چرا اون حرف رو زدی ؟!
+کدوم حرف ؟!
#این که باهات ازدواج کنم
+من فقط حرف دلم رو زدم
#حرف دلت ؟! پس ...جین چی میشه ؟! کسی که اینهمه به خاطرش سختی کشیدی ؟!
+ هیچی ...
#میای بریم بیرون ؟!
+آره آره میام
#پس حاظر شو
یونگی رفت بیرون منم حاظر شدم و یه تیشرت سفید با یه شلوار کرمی پوشیدم گوشیم رو گرفتم و بعد از آرایش لایتی که کردم رفتم پایین
#بریم؟!
+اوهوم
رفتیم از عمارت بیرون و همینجوری داشتیم داخل خیابان ها قدم میزدیم
+بعد از ازدواج ....کجا میریم ؟!
#عمارت من
+تو هم عمارت داری ؟!
#اره یه عمارت خیلی باحال
+باحال تر از عمارت ما ؟!
#اره باحال تر از اون
+خبب پس ...ب،بستنی ؟!
#چی؟!
+اونجا بستنی شکلاتی دارههه (ذوق زده )
#الان میرم میگیرم کوچولو
+اوکییی
یونگی رفت بستنی گرفت که احساس کرد یه نفر دستم رو گرفت
_ا.ت
+جین!...اینجا چیکار میکنی
_شنیدم
+چی رو ؟!
_این که قراره با یونگی ازدواج کنی
+خب؟!
_خب؟!....ا.ت من که گفتم دوست دارم
+آره گفتی. ولی ...نباید به خاطر انتقام از جیهوپ من رو وارد ماجرا میکردی ...نباید از جیهوپ انتقام میگرفتی وقتی از هیچی خبر نداشتی
_بب،ببخشید
+نه نمیتونم و متاسفم اما ...فکر کنم مرد زندگیم رو پیدا کردم
_چی؟!
+درسته یونگی کسیه که میتونم بهش تکیه کنم کسیه که امکان نداره حتی یک درصد هم بهم خیانت کنه اون ....اون مثل تو نیست جین ........
جین گذاشت و رفت
ببخشید که نمیتونم بهت بگم که دوست دارم
یونگی اومد....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
پارت پانزدهم
___________
ویو ا.ت
@چی میگید شما ؟!
#به خدا من ...
@مگه قول نداده بودی یونگی
+چه قولی هیونگ؟!
#ا.ت خودش گفت هوپ
+آره جیهوپ ...من یونگی رو دوست دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم
@پس ...
+فراموشش کن
@مطمئنی ؟!
+آره مطمئنم
@یونگی تو ...
#قبول میکنم
@پس آماده باشید هفته بعد عروسی تون رو برگذار میکنیم
#+دیره
@چی؟!
#چیزه ...خب دیگه اگر میشه پس فردا
+راست میگه
@خب .....قبوله
رفتم داخل اتاق و روی تخت دراز کشیدم ...داشتم با زندگیم چیکار میکردم ! چرا خودم رو ادیت میکنم
که با صدای در زدن از افکارم اومدم بیرون
+بله ؟!
#بیام تو ؟!
+ا،اره بیا
یونگی وارد اتاق شد و پشت سرش در رو بست
+کار داشتی ؟؟
#چرا اون حرف رو زدی ؟!
+کدوم حرف ؟!
#این که باهات ازدواج کنم
+من فقط حرف دلم رو زدم
#حرف دلت ؟! پس ...جین چی میشه ؟! کسی که اینهمه به خاطرش سختی کشیدی ؟!
+ هیچی ...
#میای بریم بیرون ؟!
+آره آره میام
#پس حاظر شو
یونگی رفت بیرون منم حاظر شدم و یه تیشرت سفید با یه شلوار کرمی پوشیدم گوشیم رو گرفتم و بعد از آرایش لایتی که کردم رفتم پایین
#بریم؟!
+اوهوم
رفتیم از عمارت بیرون و همینجوری داشتیم داخل خیابان ها قدم میزدیم
+بعد از ازدواج ....کجا میریم ؟!
#عمارت من
+تو هم عمارت داری ؟!
#اره یه عمارت خیلی باحال
+باحال تر از عمارت ما ؟!
#اره باحال تر از اون
+خبب پس ...ب،بستنی ؟!
#چی؟!
+اونجا بستنی شکلاتی دارههه (ذوق زده )
#الان میرم میگیرم کوچولو
+اوکییی
یونگی رفت بستنی گرفت که احساس کرد یه نفر دستم رو گرفت
_ا.ت
+جین!...اینجا چیکار میکنی
_شنیدم
+چی رو ؟!
_این که قراره با یونگی ازدواج کنی
+خب؟!
_خب؟!....ا.ت من که گفتم دوست دارم
+آره گفتی. ولی ...نباید به خاطر انتقام از جیهوپ من رو وارد ماجرا میکردی ...نباید از جیهوپ انتقام میگرفتی وقتی از هیچی خبر نداشتی
_بب،ببخشید
+نه نمیتونم و متاسفم اما ...فکر کنم مرد زندگیم رو پیدا کردم
_چی؟!
+درسته یونگی کسیه که میتونم بهش تکیه کنم کسیه که امکان نداره حتی یک درصد هم بهم خیانت کنه اون ....اون مثل تو نیست جین ........
جین گذاشت و رفت
ببخشید که نمیتونم بهت بگم که دوست دارم
یونگی اومد....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
۲.۸k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.