ماه زیبای من 2
ماه زیبای من 2
پارت هفدهم
___________
هوپ سریع اومد پایین
@چ،چیشده؟!
#ا.ت ....ا.ت زخمی شده دکتر خبر کن
جیهوپ زنگ زد به دکتر و بعد از نیم ساعت دکتر رسید
ویو جین
روی مبل چرم مشکیش نشسته بود و لیوان مشروبش دستش بود که جک دستیارش همراه با یکی دیگه از بادیگارد ها وارد شد
&قربان افرادی که فرستاده بودید اومدند
_تونستید بکشیدش ؟؟
¶....
_نشنیدی ؟؟.....گفتم تونستید بکشیدش ؟!
¶....
_نمیشنوییی (داد)
از روی مبل بلند شد و سمت بادیگارد و جک رفت
_نشنیدم؟؟
¶ق،قربان ...خ،خانم ا.ت زخمی شدن ....چاقو به ایشون خورد
_چییی؟!
¶م،متاسفم !
یه دونه کوبوند تو صورت بادیگارد
و بادیگارد سریع روی دو زانو هاش نشست و دست هایش را به حالت التماس گرفت
¶ب،ببخشید قربان ....یه بار دیگه وقت بدید ....جبران میکنیم ....بب،ببخشید
_ببرش اتاق قرمز
جک:چشم !
جک:ببریدشش (داد)
چند تا بادیگارد اومدن
و اون رو بلند کردند
¶قربان ببخشید ....غلط کردمم....جبران میکنم ....قربان ....قربانن(داد)
روی مبل نشست دست هایش رو روی سرش گذاشت و آروم شقیقه هاش رو ماساژ میداد
&جک:ق،قربان ...از هشت سال پیش اطلاعات به دست آوردم
_الان وقتش نیست !
&اما قربان خیلی مهمه ....
_گفتم الان وقتش.....هوفف بگو
&خ،خب هشت سال پیش که جیهوپ اومد خواستگاری خواهرتون یونا ....میدونید که یونا قبول کرد
_سریع تر توضیح بده
&چشم ....بعد از خواستگاری پیامی از گوشی پدرتون برای جیهوپ ارسال شد که مورخ روز دوشنبه ۲۰۱۵ بود که خواهرتون بیست سالش بود و جیهوپ بیست و دو سالش بود.... درسته ؟!
_اره
&خب ....جیهوپ با پدرتون تو کافه پیکس ملاقات کردند و طبق چیز هایی که من به دست آوردم دقیقا پدرتون همون حرف ها و تهدید هایی رو به جیهوپ کرد که یونگی به شما گفت
_لعنت بهتتت (داد)
بلند شد و سمت در رفت
&کجا میری قربان ؟!
_میرم خونه جیهوپ
سمت ماشینش شد و سریع حرکت کرد
ویو یونگی
دکتر اومد و زخم ا.ت رو پانسمان کرد یه زخم سطحی بود پس دکتر رفت تو سالن نشسته بودیم که در زده شد
و....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
پارت هفدهم
___________
هوپ سریع اومد پایین
@چ،چیشده؟!
#ا.ت ....ا.ت زخمی شده دکتر خبر کن
جیهوپ زنگ زد به دکتر و بعد از نیم ساعت دکتر رسید
ویو جین
روی مبل چرم مشکیش نشسته بود و لیوان مشروبش دستش بود که جک دستیارش همراه با یکی دیگه از بادیگارد ها وارد شد
&قربان افرادی که فرستاده بودید اومدند
_تونستید بکشیدش ؟؟
¶....
_نشنیدی ؟؟.....گفتم تونستید بکشیدش ؟!
¶....
_نمیشنوییی (داد)
از روی مبل بلند شد و سمت بادیگارد و جک رفت
_نشنیدم؟؟
¶ق،قربان ...خ،خانم ا.ت زخمی شدن ....چاقو به ایشون خورد
_چییی؟!
¶م،متاسفم !
یه دونه کوبوند تو صورت بادیگارد
و بادیگارد سریع روی دو زانو هاش نشست و دست هایش را به حالت التماس گرفت
¶ب،ببخشید قربان ....یه بار دیگه وقت بدید ....جبران میکنیم ....بب،ببخشید
_ببرش اتاق قرمز
جک:چشم !
جک:ببریدشش (داد)
چند تا بادیگارد اومدن
و اون رو بلند کردند
¶قربان ببخشید ....غلط کردمم....جبران میکنم ....قربان ....قربانن(داد)
روی مبل نشست دست هایش رو روی سرش گذاشت و آروم شقیقه هاش رو ماساژ میداد
&جک:ق،قربان ...از هشت سال پیش اطلاعات به دست آوردم
_الان وقتش نیست !
&اما قربان خیلی مهمه ....
_گفتم الان وقتش.....هوفف بگو
&خ،خب هشت سال پیش که جیهوپ اومد خواستگاری خواهرتون یونا ....میدونید که یونا قبول کرد
_سریع تر توضیح بده
&چشم ....بعد از خواستگاری پیامی از گوشی پدرتون برای جیهوپ ارسال شد که مورخ روز دوشنبه ۲۰۱۵ بود که خواهرتون بیست سالش بود و جیهوپ بیست و دو سالش بود.... درسته ؟!
_اره
&خب ....جیهوپ با پدرتون تو کافه پیکس ملاقات کردند و طبق چیز هایی که من به دست آوردم دقیقا پدرتون همون حرف ها و تهدید هایی رو به جیهوپ کرد که یونگی به شما گفت
_لعنت بهتتت (داد)
بلند شد و سمت در رفت
&کجا میری قربان ؟!
_میرم خونه جیهوپ
سمت ماشینش شد و سریع حرکت کرد
ویو یونگی
دکتر اومد و زخم ا.ت رو پانسمان کرد یه زخم سطحی بود پس دکتر رفت تو سالن نشسته بودیم که در زده شد
و....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
۲.۸k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.