اسلاید دوم ات
𝚙𝚊𝚛𝚝12
اسلاید دوم ات
اسلاید سوم لباس های ات برای پرواز
اسلاید چهارم لباس های کوک برای پرواز
.
.
.
.
اخخخ تو چنگده نازی کیوتی منننن(اروم)
و سر ات و بوس میکنه که
ات.. چرا تا الان بیداری(خابالود و اروم)
کوک.. ببخشید که بیدارت کردم پرنسس من(اروم)
ات.. بگیر بخواب(خابالود)
کوک..(خنده توی گلویی ) باشه
و ات و بغل میکنه و با فکر کردن به شب عروسیش و زندگی با بچه هاش خوابش میبره و اروم چشم هاشو رو هم میزاره و به خواب فرو میره
صبح *
ویو ات^
با نوری که چشممو اذیت میکرد و دستایی که محکم دورم زنجیر شده بودن و حکم زندان و داشتن بیدار شدم
چشممو چرخوندم سمت ساعت ساعت چهار صبح بود
و بعد چشممو چرخوندم سمت کوک
دیدم کوک مثل این بچها که بعد چند سال مامانشونو میبینن بغلم کرده
اخییی اصلا قیافه هات و خشنش برام مهم نبود اون همیشه برای من همون خرگوش کوچولوعه که میخواد ازم مواظبت کنه نهههه اتتت نهههههه بسههه اصلا بهتره پاشم
به زور خودمو از بغلش در اوردم که این دفعه دستاشو محکم تر دور کمرم حلقه کرد
ات.. کوکی یاااااا
کوک.. چیه(بم و خابالود)
ات.. میخوام حاضر شم ولم کن(لوس و نق نقی)
کوک.. کدوم قبرستون اونوقت(بم)
ات.. اخخ ولم کن دودقیقه(لوس)
کوک.. گفتم کجا(داد)
ات.. بابا ولم کن میخوام حاظر شمممم
کوک ات و ول میکنه بلد میشه و میشینه
کوک.. کجا اونوقت
ات.. ساعت نه پرواز داریم(چش غره)
کوک.. چییی؟
ات.. پرواز داریم
کوک.. اونوقت کجا
ات.. مگه قرار نبود بریم چین؟
کوک.. خب
ات.. دیشب بلیط گرفتم
(نمیدونم بلیط چ شکلیه ببخشید)
کوک.. چرا به من نگفتی
ات.. انتظار داشتی با اون وضعیت دیشب یادم باشه؟
کوک.. خب پاشو حاظر شو
ات.. میشه ببریم خونه اخه اینجا چیزی نیست که حاظر شم
کوک.. باشه
ویو توی عمارت
ویو اد
کوک و ات به سمت اتاق خودشون رفتن اول کوک یه دوش ۱۰ مینی گرفت و لباس هایی که ات براش گذاشته بود و پوشید ، به سمت اکسسوری هاش رفت و دستبند خانوادگیشونو به دستش بست و عطر تلخش و زد
اسلاید دوم ات
اسلاید سوم لباس های ات برای پرواز
اسلاید چهارم لباس های کوک برای پرواز
.
.
.
.
اخخخ تو چنگده نازی کیوتی منننن(اروم)
و سر ات و بوس میکنه که
ات.. چرا تا الان بیداری(خابالود و اروم)
کوک.. ببخشید که بیدارت کردم پرنسس من(اروم)
ات.. بگیر بخواب(خابالود)
کوک..(خنده توی گلویی ) باشه
و ات و بغل میکنه و با فکر کردن به شب عروسیش و زندگی با بچه هاش خوابش میبره و اروم چشم هاشو رو هم میزاره و به خواب فرو میره
صبح *
ویو ات^
با نوری که چشممو اذیت میکرد و دستایی که محکم دورم زنجیر شده بودن و حکم زندان و داشتن بیدار شدم
چشممو چرخوندم سمت ساعت ساعت چهار صبح بود
و بعد چشممو چرخوندم سمت کوک
دیدم کوک مثل این بچها که بعد چند سال مامانشونو میبینن بغلم کرده
اخییی اصلا قیافه هات و خشنش برام مهم نبود اون همیشه برای من همون خرگوش کوچولوعه که میخواد ازم مواظبت کنه نهههه اتتت نهههههه بسههه اصلا بهتره پاشم
به زور خودمو از بغلش در اوردم که این دفعه دستاشو محکم تر دور کمرم حلقه کرد
ات.. کوکی یاااااا
کوک.. چیه(بم و خابالود)
ات.. میخوام حاضر شم ولم کن(لوس و نق نقی)
کوک.. کدوم قبرستون اونوقت(بم)
ات.. اخخ ولم کن دودقیقه(لوس)
کوک.. گفتم کجا(داد)
ات.. بابا ولم کن میخوام حاظر شمممم
کوک ات و ول میکنه بلد میشه و میشینه
کوک.. کجا اونوقت
ات.. ساعت نه پرواز داریم(چش غره)
کوک.. چییی؟
ات.. پرواز داریم
کوک.. اونوقت کجا
ات.. مگه قرار نبود بریم چین؟
کوک.. خب
ات.. دیشب بلیط گرفتم
(نمیدونم بلیط چ شکلیه ببخشید)
کوک.. چرا به من نگفتی
ات.. انتظار داشتی با اون وضعیت دیشب یادم باشه؟
کوک.. خب پاشو حاظر شو
ات.. میشه ببریم خونه اخه اینجا چیزی نیست که حاظر شم
کوک.. باشه
ویو توی عمارت
ویو اد
کوک و ات به سمت اتاق خودشون رفتن اول کوک یه دوش ۱۰ مینی گرفت و لباس هایی که ات براش گذاشته بود و پوشید ، به سمت اکسسوری هاش رفت و دستبند خانوادگیشونو به دستش بست و عطر تلخش و زد