حسرت را

حسرت را
در چشم هایم ببین
که در هوای نداشتنت
بارانی اند

در دست هایم
که از سردی فاصله ها
یخ بسته اند

و بر لبانم
که در آرزوی تکرار نامت
وا مانده اند

حسرت را
در من ببین
که ندارمت
و این گونه بی تابم .....
دیدگاه ها (۱)

ای فدای تو و آن ناز نگاهت گل من جان به قربان تو و چشم سیاهت ...

توفقط مال همین قلب پر احساس منیمنم آن مزرعه ی عشق تو آن داس ...

‏برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم :تویی که خاطراتت تنها ا...

آنقدر ترسیده ام از اینهمه عشق دروغ....تا به گوشم میخورد من د...

مانده حسرت بر دلم، در زیر باران، باز همدست تو در دست من، در ...

ازمایشگاه سرد

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط