ای فدای تو و آن ناز نگاهت گل من

ای فدای تو و آن ناز نگاهت گل من
جان به قربان تو و چشم سیاهت گل من
باورت هست از آن لحظه که تو دور شدی
همه شب منتظرم بر سر راهت گل من
باورت هست دمادم به تو من می گفتم
شده بر دوش من آن بار گناهت گل من
این همه سردی تو باز عذابم داده‌است
مگر آغوش کسی گشته پناهت گل من

یادت آمد به تو گفتم که چه زیبا شده ای
با گلی را که زدی تو به کلاهت گل من
بارها گفته ام ای دوست چنین آه مکش
چون که آتش بکشد خرمن آهت گل من
دیدگاه ها (۲)

توفقط مال همین قلب پر احساس منیمنم آن مزرعه ی عشق تو آن داس ...

دیگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمی‌شوم!حتی دیگر گاه به گاه گریه ...

حسرت رادر چشم هایم ببینکه در هوای نداشتنتبارانی انددر دست ه...

‏برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم :تویی که خاطراتت تنها ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط