bts
#معشوقه_لرد
پارت۲۲
صدای سوکجین باعث نجات دو پسر شد
سوکجین: نامجونا ولشون کن بخشیدمشون، بیا تو اشپزخونه ببینمت
نامجون لباس پسرارو ول کرد و اونا هم مثل فشنگ در رفتن
نامجون: سلام، به به عجب خوراکیایی
نامجون خواست یواشکی ناخونک بزنه که جین متوجهش شد و تهیونگ و جونگکوک که قایم شده بودن منتظر بودن قاشق یوکجین دست نامجون رو کبود کنه ولی در کمال تعجب دیدن که سوکجین یه کم دسر با قهوه برای نامجون اورد و در ارامش کامل گفت
سوکجین:ناخونک نزن بیا
نامجون: مرسی
جونگکوک حواسش نبود که قایم شدن و داد زد
+یااااااااا قبول نیستتتتت هیونگگگگگگگگگگگگ مارو میخواستی با ماهیتابه بزنی بعد به نامجون دسر میدی 😡
سوکجین و نامجون که از حظوره مثلا یواشکیه اون دو خبر داشتن خیلی عادی بی توجهی کردن
+یاااااااا پیر مرد با تو حرف میزنما
سوکجین: نامجون از سره کار میاد خسته است،واسه همین بهش کیک دادم، شماها از صبح یا خواب بودین یا اب بازی میکردین یا ناخونک میزدین یا با صدای سازتون مغز من رو سوراخ کردین.
+_🥺ماهم کیک میخوایم هیونگگگگ
سوکجین: یکم منتظر بمونید جیمین و هوسوک از تمرین بیان یونگیم بالا خوابه بعدش هممون باهم کیک میخوریم
_باشه، بیا بریم کوچولو اینجا چیزی به ما نمیرسه، من موندم الان رئیسه سوکجینم یا زیر دستش هعی خدا بریم پسر بریم
+هوفففف باز به من گفت کوچولو ایشششش
_بیا شریک جرم
+افرین این لقب رو دوست داشتم
____________________________
عذر میخوام چند وقت نبودم حال خوشی نداشتم و بیمارستان بودم
پارت۲۲
صدای سوکجین باعث نجات دو پسر شد
سوکجین: نامجونا ولشون کن بخشیدمشون، بیا تو اشپزخونه ببینمت
نامجون لباس پسرارو ول کرد و اونا هم مثل فشنگ در رفتن
نامجون: سلام، به به عجب خوراکیایی
نامجون خواست یواشکی ناخونک بزنه که جین متوجهش شد و تهیونگ و جونگکوک که قایم شده بودن منتظر بودن قاشق یوکجین دست نامجون رو کبود کنه ولی در کمال تعجب دیدن که سوکجین یه کم دسر با قهوه برای نامجون اورد و در ارامش کامل گفت
سوکجین:ناخونک نزن بیا
نامجون: مرسی
جونگکوک حواسش نبود که قایم شدن و داد زد
+یااااااااا قبول نیستتتتت هیونگگگگگگگگگگگگ مارو میخواستی با ماهیتابه بزنی بعد به نامجون دسر میدی 😡
سوکجین و نامجون که از حظوره مثلا یواشکیه اون دو خبر داشتن خیلی عادی بی توجهی کردن
+یاااااااا پیر مرد با تو حرف میزنما
سوکجین: نامجون از سره کار میاد خسته است،واسه همین بهش کیک دادم، شماها از صبح یا خواب بودین یا اب بازی میکردین یا ناخونک میزدین یا با صدای سازتون مغز من رو سوراخ کردین.
+_🥺ماهم کیک میخوایم هیونگگگگ
سوکجین: یکم منتظر بمونید جیمین و هوسوک از تمرین بیان یونگیم بالا خوابه بعدش هممون باهم کیک میخوریم
_باشه، بیا بریم کوچولو اینجا چیزی به ما نمیرسه، من موندم الان رئیسه سوکجینم یا زیر دستش هعی خدا بریم پسر بریم
+هوفففف باز به من گفت کوچولو ایشششش
_بیا شریک جرم
+افرین این لقب رو دوست داشتم
____________________________
عذر میخوام چند وقت نبودم حال خوشی نداشتم و بیمارستان بودم
۴.۲k
۰۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.