حیدر

#حیدر:
مَردمِ کوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند

مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیکار را نفهمیدند

 

وصله‌های لباس و پاپوش‌اش، و یتیمان مست آغوش‌اش

راز آن کیسه‌های بر دوش‌اش، در شب تار را نفهمیدند

 

مردمِ دل‌بریده از بعثت، که فقط فکر آب و نان بودند

مثل اشراف عهد دقیانوس، قصه غار را نفهمیدند

 

با تبر باغ را درو کردند، حالی از باغبان نپرسیدند

خم به ابروی‌شان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند

 

نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، کوچه را خیس اشک می‌کردند

گفت مولا که زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند

 

لات‌هایی که عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند

بعد از آن هم که یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند

 

آخر قصه‌اش بهاری بود، سوره انفطار جاری بود

عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند

 

کودکانی که باخبر بودند، از همه روزه‌دارتر بودند

بس که لب‌تشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند.
#یتی_‌نوازی
#یا_علی_مددی
#کوفه
#کودکان
#شیعه
#سنی
#بعثت
#تفسیر
#قرآن
دیدگاه ها (۱)

#حیدر:"فقط حیدر امیرالمومنین است" مائیم و علی(ع) و عشق و دور...

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم

#حیدرشب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زندکسی به غیر بی کسی ح...

ساعاتی پیش. . .حرم‌ سید الشهدا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط