ادامه ی پارت 9 در حالی که دست کسی جلوی دهنم بود هی تکرار
ادامه ی پارت#9#در حالی که دست کسی جلوی دهنم بود هی تکرار میکرد هیس ساکت اما من بیشتر جیغ میزدم اشکام شرو کرد به ریختن که همون صدایه گفت
رهام بلند شو داره گریه میکنه
رهام از روی اون همه خون بلند شد و اومد سمتم وقتی اومد سمتم از ترس جیغ کشیدم و دنیا دور سرم چرخید
از زبون آنا
درنا لیوان های آب رو خالی کرد تو اکواریوم و لیوان های خالی رو از آب اکواریوم پر کرد منم با فلفل تو ی سوپ ها و غذاهای رو تیز کردم.خخخخخخخ
و هانا جای سس تند رو با سس گوجه عوض کرد خیلی ساده و شیک نشستیم و مشغول غذا خوردن شدیم
پسرا اومدن هنوز دو لقمه نخورده بودن که هر چهار تا رفتن دستشویی
هانا-الان اینا بیان ما رو می کشن
درنا-در ریم
من-موافقم
کیفامون رو برداشتیم و پول غذای رو مث جت حساب کردیم و از رستوران زدیم بیرون همی نجوری قدم میزدیم که درنا گفت:بچه ها خسته شدم بیان تاکسی بگیریم بریم
من-باشه
یه تاکسی گرفتیم و به سمت خونه هامون حرکت کردیم اول هانا رو رسندیم بعدشم درنا و در آخر من وارد خونه شدم
من-سلام کسی خونه نیست
صدایی نیامد هه حتما باز بابا خارج بود وو نامادریم هم با خاله رزا بیرون اینم زندگی ما جز 4تا رفیق خل هیچکی رو ندارم
اطلاعات عمومی:مادرم سه سال پیش مرده بود که قضیه ی جدایی داره و سر فرصت براتون تعریف میکنم
رفتم بالا لباسام رو با یه تاپ وشلوارک سفید صورتی عوض کردم داشتم میومدم پایین که صدای مردی آمد
مرد-مطمینی کسی خونه نیست شوهرت یه دفعه نیاد
مریم-نه نگران نباش اونکه آلمانه دخترشم با دوستاش بیرون تو عشق حالو بچسب
چی این داشت به پدرم خیانت میکرد
رفتم پایین و با صحنه ی بدی روبه رو شدم در حالی که مریم و مرده هم دیگه رو میبوسیدن
گفتم-تو داری چه غلطی میکنی؟
مریم-اااا تو خونه چیکار میکنی
مرده-مریم بهت گفتم
مریم-ببین آنا شتر دیدی ندیدی مگر نه من میدونم و تو
من-مثلا میخوای چیکار کنی
داشت میومد سمتم زود رفتم بالا لباس های قبلی م رو پوشیدم واز بالکن پریدم پایین چون قبلا کلاس جدو میرفتم اینا رو بلد بودم از خونه زدم بیرون و مشغول قدم زدن شدم الان شب کجا بخوابم؟
برم خونه ی کی؟
اینم بخاطر دوست گلمون مهتاب
به قلم:سارا
لایک ونظر فراموش نشه.....
رهام بلند شو داره گریه میکنه
رهام از روی اون همه خون بلند شد و اومد سمتم وقتی اومد سمتم از ترس جیغ کشیدم و دنیا دور سرم چرخید
از زبون آنا
درنا لیوان های آب رو خالی کرد تو اکواریوم و لیوان های خالی رو از آب اکواریوم پر کرد منم با فلفل تو ی سوپ ها و غذاهای رو تیز کردم.خخخخخخخ
و هانا جای سس تند رو با سس گوجه عوض کرد خیلی ساده و شیک نشستیم و مشغول غذا خوردن شدیم
پسرا اومدن هنوز دو لقمه نخورده بودن که هر چهار تا رفتن دستشویی
هانا-الان اینا بیان ما رو می کشن
درنا-در ریم
من-موافقم
کیفامون رو برداشتیم و پول غذای رو مث جت حساب کردیم و از رستوران زدیم بیرون همی نجوری قدم میزدیم که درنا گفت:بچه ها خسته شدم بیان تاکسی بگیریم بریم
من-باشه
یه تاکسی گرفتیم و به سمت خونه هامون حرکت کردیم اول هانا رو رسندیم بعدشم درنا و در آخر من وارد خونه شدم
من-سلام کسی خونه نیست
صدایی نیامد هه حتما باز بابا خارج بود وو نامادریم هم با خاله رزا بیرون اینم زندگی ما جز 4تا رفیق خل هیچکی رو ندارم
اطلاعات عمومی:مادرم سه سال پیش مرده بود که قضیه ی جدایی داره و سر فرصت براتون تعریف میکنم
رفتم بالا لباسام رو با یه تاپ وشلوارک سفید صورتی عوض کردم داشتم میومدم پایین که صدای مردی آمد
مرد-مطمینی کسی خونه نیست شوهرت یه دفعه نیاد
مریم-نه نگران نباش اونکه آلمانه دخترشم با دوستاش بیرون تو عشق حالو بچسب
چی این داشت به پدرم خیانت میکرد
رفتم پایین و با صحنه ی بدی روبه رو شدم در حالی که مریم و مرده هم دیگه رو میبوسیدن
گفتم-تو داری چه غلطی میکنی؟
مریم-اااا تو خونه چیکار میکنی
مرده-مریم بهت گفتم
مریم-ببین آنا شتر دیدی ندیدی مگر نه من میدونم و تو
من-مثلا میخوای چیکار کنی
داشت میومد سمتم زود رفتم بالا لباس های قبلی م رو پوشیدم واز بالکن پریدم پایین چون قبلا کلاس جدو میرفتم اینا رو بلد بودم از خونه زدم بیرون و مشغول قدم زدن شدم الان شب کجا بخوابم؟
برم خونه ی کی؟
اینم بخاطر دوست گلمون مهتاب
به قلم:سارا
لایک ونظر فراموش نشه.....
۵.۷k
۲۴ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.