میروم پشتِ سرم آب نپاشی یک وقت
میروم پشتِ سرم آب نپاشی یک وقت
کاسهای نقرهی مهتاب نپاشی یک وقت
خسته از بادِ خزان، خوابِ ابد میخواهم
عطرِ گُل سرزده در خواب نپاشی یک وقت
غرقِ نجوایِ سکوتم، نشکن بغضم را
روی خاکم غزلی ناب نپاشی یک وقت
نوشدارویِ تو دیر آمده، آن را دیگر
رویِ زخمِ دلِ سهراب نپاشی یک وقت
بعد از این دلخورِ تاریکیِ شبها هستم
نورِ شمعی به سرِ قاب نپاشی یک وقت
میروم، دستِ خداحافظیام را بفشار
اشکی از بدرقه بیتاب نپاشی یک وقت
بگذر از قافیه ها، آهِ جگرسوز نکش
سینهیِ سوختهام را نخراشی یک وقت
وعدهی ما به قیامت... نه که یادت برود
نه نیایی، نه نمانی، نه نباشی یک وقت....
کاسهای نقرهی مهتاب نپاشی یک وقت
خسته از بادِ خزان، خوابِ ابد میخواهم
عطرِ گُل سرزده در خواب نپاشی یک وقت
غرقِ نجوایِ سکوتم، نشکن بغضم را
روی خاکم غزلی ناب نپاشی یک وقت
نوشدارویِ تو دیر آمده، آن را دیگر
رویِ زخمِ دلِ سهراب نپاشی یک وقت
بعد از این دلخورِ تاریکیِ شبها هستم
نورِ شمعی به سرِ قاب نپاشی یک وقت
میروم، دستِ خداحافظیام را بفشار
اشکی از بدرقه بیتاب نپاشی یک وقت
بگذر از قافیه ها، آهِ جگرسوز نکش
سینهیِ سوختهام را نخراشی یک وقت
وعدهی ما به قیامت... نه که یادت برود
نه نیایی، نه نمانی، نه نباشی یک وقت....
۸۶۲
۲۹ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.