p2
سوجون: اخه دختر گفتم با اینا دهن به دهن نشو
ات: خیلی پررو بود... بیا زندگیمو جهنم کن ببینم
سوجون: هعی.... بیا بریم سر کلاس
ات: باشه
رفتیم سر کلاس که استاد اومد
استاد: این ترم یه دانش اموز جدید داریم،بیا خودتو معرفی کن
ات: سلام من پارک ات هستم امبدوارم دوستای خوبی باشیم
استاد: میتونی بری پیش سوجون بشینی
رفتم پیش سوجون نشستم
سوجون: خوبه پیش هم نشستیم
ات: ارهه
سوجون: ولی حواست باشه جیمینو و تهیونگ پشت سرمونن
ات: چی؟
یه نگاه کردم که دیدم اره اینا پشت سرمونن
ات: اییش... پسرای نچسب
سوجون: خنده
وسط درس بودیم که احساس کردم یکی موهامو کشید... جیمین بود
ات: هاااا، چته؟
جیمین: یکم بهتر حرف بزن
ات: حد ادبم همینقدره حالا بنال
جیمین: دختره پررو
ات: حرف دیگه ای نداشتی؟
جیمین: نه
ات: وقت با ارزشمو حدر نده.... اشغال
جیمبن: بعد از کلاس میگم کی اشغاله
ات: مشخصه... برو جلو اینه میبینیش
جیمین: تو چطور...
استاد: اون پشت چخبره؟
جیمین و ات: هیچی استاد ببخشید
جیمین: بعدا نشونت میدم (اروم)
ات: منتظرم
(زنگ ناهار)
با سوجون تو سالن غذا خوری نشسته بودیم که یکی پیشم نشست، جیمین بود چند نفر دیگه هم بودن مه دور میز ما نشستن
ات: تو ولم نمیکنی نه؟
جیمین: نه به این راحتی
ات: سوجون میای بریم یه جای دیگه
سوجون: اوهوم
خواستیم بریم که احساس کردم یکی یچیز چسبوند به موهام برگشتم که دیدم یکی از پسرا ادامس چسبونده به موهام، منم خیلی رو موهام حساس بودم الکی که موهام تا زانو بلند نکردم... عصبانی شدم رفتم قهوه ی اون پسره جونگکوک و برداشتمو ریختم رو شلوارش که ای بلندی کرد از سالن غذا خوری رفتیم بیرون
سوجون: قبرت کندست
ات: بزار هر غلطی میخوان بکنن
سوجون:میگم تو دستو پاشون نباش قهوه داغ میریزی رو شلوارشون؟ تو دیگه کی هستی
ات: بنده پارک ات بیست ساله از سئول هستم
سوجون: خنده
رفتیم سر کلاس که یکی از بچه ها اومد پیشم
@اقای مدیر میگه بری دفترش
ات: چیکارم داره
@نمیدونم
سوجون: اوخ اوخ تو دردسر افتادی
رفتیم پیش دفتر دیدم جیمین و اکیپش پیش پله وایستادن بهم میخندن منم بهشون لبخند زدم تا حرصشون دراد
ات: ببین من از مضلومیت دخترونه استفاده می کنم بخشیده میشم
سوجون: چی؟
ات: خنده ریز... میفهمی
رفتم تو
مدیر: خانوم ات.... اقای فلیکس(پسره) میگن قهوه ریختین رو شون... امیدوارم دلیل خوبی داشته باشین
ات: به بدبختیات فکر کن دختر بد بخت... تو خیلی بدبهتی گریه کننن(تو ذهنش)
ات: ا... اقای مدیر... هق... اون... اذیتم... می.. هق... کرد... بعد... هق... به موهام... هق... ادامس... چس.. هق...بوند... منم... دستم خورد... هق... ریخت روش
مپیر: دخترم گریه نکن برو بیرون من خودم حساب اینو میرسم
فلیکس: عه دروغ میگه
مدیر: ساکت... دخترم میتونی بری
ات:(اشکشو پاک کرد) ممنون
رفتم بیروت
سوجون: چیش... گریه کردی؟ چیکارت کرد
ات: هیچی من بردم... عزیزم مضلومیت دخترانه
سوجون: خنده
پسره از دفتر اومد بیرون و یه نگاه عصبانی بهم کرد رفت پیش دوستاش
جیمین ویو
فلیکس گفت چیشده... دختر زرنگیه، یکم ازیتش کنم
ادامه دارد
شرط ندااره
ات: خیلی پررو بود... بیا زندگیمو جهنم کن ببینم
سوجون: هعی.... بیا بریم سر کلاس
ات: باشه
رفتیم سر کلاس که استاد اومد
استاد: این ترم یه دانش اموز جدید داریم،بیا خودتو معرفی کن
ات: سلام من پارک ات هستم امبدوارم دوستای خوبی باشیم
استاد: میتونی بری پیش سوجون بشینی
رفتم پیش سوجون نشستم
سوجون: خوبه پیش هم نشستیم
ات: ارهه
سوجون: ولی حواست باشه جیمینو و تهیونگ پشت سرمونن
ات: چی؟
یه نگاه کردم که دیدم اره اینا پشت سرمونن
ات: اییش... پسرای نچسب
سوجون: خنده
وسط درس بودیم که احساس کردم یکی موهامو کشید... جیمین بود
ات: هاااا، چته؟
جیمین: یکم بهتر حرف بزن
ات: حد ادبم همینقدره حالا بنال
جیمین: دختره پررو
ات: حرف دیگه ای نداشتی؟
جیمین: نه
ات: وقت با ارزشمو حدر نده.... اشغال
جیمبن: بعد از کلاس میگم کی اشغاله
ات: مشخصه... برو جلو اینه میبینیش
جیمین: تو چطور...
استاد: اون پشت چخبره؟
جیمین و ات: هیچی استاد ببخشید
جیمین: بعدا نشونت میدم (اروم)
ات: منتظرم
(زنگ ناهار)
با سوجون تو سالن غذا خوری نشسته بودیم که یکی پیشم نشست، جیمین بود چند نفر دیگه هم بودن مه دور میز ما نشستن
ات: تو ولم نمیکنی نه؟
جیمین: نه به این راحتی
ات: سوجون میای بریم یه جای دیگه
سوجون: اوهوم
خواستیم بریم که احساس کردم یکی یچیز چسبوند به موهام برگشتم که دیدم یکی از پسرا ادامس چسبونده به موهام، منم خیلی رو موهام حساس بودم الکی که موهام تا زانو بلند نکردم... عصبانی شدم رفتم قهوه ی اون پسره جونگکوک و برداشتمو ریختم رو شلوارش که ای بلندی کرد از سالن غذا خوری رفتیم بیرون
سوجون: قبرت کندست
ات: بزار هر غلطی میخوان بکنن
سوجون:میگم تو دستو پاشون نباش قهوه داغ میریزی رو شلوارشون؟ تو دیگه کی هستی
ات: بنده پارک ات بیست ساله از سئول هستم
سوجون: خنده
رفتیم سر کلاس که یکی از بچه ها اومد پیشم
@اقای مدیر میگه بری دفترش
ات: چیکارم داره
@نمیدونم
سوجون: اوخ اوخ تو دردسر افتادی
رفتیم پیش دفتر دیدم جیمین و اکیپش پیش پله وایستادن بهم میخندن منم بهشون لبخند زدم تا حرصشون دراد
ات: ببین من از مضلومیت دخترونه استفاده می کنم بخشیده میشم
سوجون: چی؟
ات: خنده ریز... میفهمی
رفتم تو
مدیر: خانوم ات.... اقای فلیکس(پسره) میگن قهوه ریختین رو شون... امیدوارم دلیل خوبی داشته باشین
ات: به بدبختیات فکر کن دختر بد بخت... تو خیلی بدبهتی گریه کننن(تو ذهنش)
ات: ا... اقای مدیر... هق... اون... اذیتم... می.. هق... کرد... بعد... هق... به موهام... هق... ادامس... چس.. هق...بوند... منم... دستم خورد... هق... ریخت روش
مپیر: دخترم گریه نکن برو بیرون من خودم حساب اینو میرسم
فلیکس: عه دروغ میگه
مدیر: ساکت... دخترم میتونی بری
ات:(اشکشو پاک کرد) ممنون
رفتم بیروت
سوجون: چیش... گریه کردی؟ چیکارت کرد
ات: هیچی من بردم... عزیزم مضلومیت دخترانه
سوجون: خنده
پسره از دفتر اومد بیرون و یه نگاه عصبانی بهم کرد رفت پیش دوستاش
جیمین ویو
فلیکس گفت چیشده... دختر زرنگیه، یکم ازیتش کنم
ادامه دارد
شرط ندااره
۱۸.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.