شب نویس:
میابم مرداب بی نیلوفر را،
میجویم درد بی تسکین را
میکاوم یادش را بر ذهنم
میچشم درد سیلی پدر بر سیما
میگوشم صدای ناروا هایش را
مینويسم از او زجر عشقش را
میبویم عطر تلخش بر پیرهنم
میشمارم جای بوسه های شیرینش را
مینگرم ساعت کلاسیک خواب مانده بر دستم
کشیده ام روی دیوار نقاشی اش را
دَم میدهم دود های عمیقم
میدمش دود را باز دَم تا که گم شود
باز عکس دخترک رو به رویم را.
#دست نویس های یک دیوانه!
میجویم درد بی تسکین را
میکاوم یادش را بر ذهنم
میچشم درد سیلی پدر بر سیما
میگوشم صدای ناروا هایش را
مینويسم از او زجر عشقش را
میبویم عطر تلخش بر پیرهنم
میشمارم جای بوسه های شیرینش را
مینگرم ساعت کلاسیک خواب مانده بر دستم
کشیده ام روی دیوار نقاشی اش را
دَم میدهم دود های عمیقم
میدمش دود را باز دَم تا که گم شود
باز عکس دخترک رو به رویم را.
#دست نویس های یک دیوانه!
۳.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.