دوپارتی

دوپارتی

(اسلاید دو لباس ا.ت و اسلاید سه لباس هیونجین)

*وقتی دوست پسرت مافیاست ولی تو نمیدونی و...

داشتی به عمارت بزرگ روبروت نگاه میکردی که هیون اومد کنارت و گفت
_خوشت اومد عشقم
+اره خیلی خوشگله
بعد محکم بغلش کردم
رفتیم داخل و ساکم رو گذاشت تو اتاق هیون که تم مشکی خفنی داشت
بعد اومدم بیرون و با هیون نشستیم ناهار خوردیم که من گفتم
+هیون چرا بهم نمیگی شغلت چیه
یهو غذا تو گلوش پرید منم بهش آب دادم
+چیزی شد
_نه بابا میخواستم بگم امشب یه جشن هست برات یه لباس گذاشتم رو تخت شب آماده شی بریم بار برای جشن
+اها باشه عشقم
اومد و سرمو بوسید
_من برم جوجه
هیون از عمارت رفت بیرون
شب شد من رفتم لباسو پوشیدم و بعد خط چشم‌دارکی کشیدم و تینت زدم
بعد رفتم پایین دیدم هیون کنار ماشین وایساده
رفتم پیشش
+سلام عشقم
محکم بغلش کردم .
_چه خوشگل شدی جوجه
+توهم خوشتیپ شدی عزیزم
بعد رفتیم سمت بار و وارد شدیم که بوی الکل به مشامم خورد اه چه بو یی میده
رفتیم با هیون کنار دوستاش نشستیم
بعد به هیون گفتم میرم دستشویی رفتم دستشویی که یهو...