تو را مثل باران های نیامده ی بهاری
تو را مثل باران های نیامده ی بهاری
صبح ها دوستت_دارم
وقتی نامت روی لبانم جاری میشود و دنیایم را عشق باران می کند
وقتی عطر دلنواز دستانت در کوچه های خورشید در لا به لای انگشتان ظریف زنانه ام غوغا می کند وقتی بر ساحل اقیانوس قلبم تو همان موج کوچک بیقراری وقتی هوا پاییز باشد و من باشم و تو باشی و هوا جان بدهد برای دوست_داشنت جانانم
نفس_جانم آفتاب که بالا آمد باید برایت عشق دم کنم باید چشم و دلم به دیدن صورت ماهت مست شوند باید کنارم بنشینی تا منبی دغدغه عاشقت باشم باید دست و دلم بکار برود تا از صدای خنده هایت آهنگ زندگی را بنوازم اگر هر روز صبح نقطه ی آغاز این عشق تو باشی
ای سایه_ی_آرامشم
دوستت_دارم
صبح ها دوستت_دارم
وقتی نامت روی لبانم جاری میشود و دنیایم را عشق باران می کند
وقتی عطر دلنواز دستانت در کوچه های خورشید در لا به لای انگشتان ظریف زنانه ام غوغا می کند وقتی بر ساحل اقیانوس قلبم تو همان موج کوچک بیقراری وقتی هوا پاییز باشد و من باشم و تو باشی و هوا جان بدهد برای دوست_داشنت جانانم
نفس_جانم آفتاب که بالا آمد باید برایت عشق دم کنم باید چشم و دلم به دیدن صورت ماهت مست شوند باید کنارم بنشینی تا منبی دغدغه عاشقت باشم باید دست و دلم بکار برود تا از صدای خنده هایت آهنگ زندگی را بنوازم اگر هر روز صبح نقطه ی آغاز این عشق تو باشی
ای سایه_ی_آرامشم
دوستت_دارم
۶.۳k
۰۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.