🕸ℐ𝓉 𝓌𝒶𝓈 𝓂𝒴 ℘ℓℯ𝒶𝓈𝓊𝓇ℯ 𝓊𝓃𝓉𝒾ℓ 𝓃ℴ𝓌❤️🩹
🕸ℐ𝓉 𝓌𝒶𝓈 𝓂𝒴 ℘ℓℯ𝒶𝓈𝓊𝓇ℯ 𝓊𝓃𝓉𝒾ℓ 𝓃ℴ𝓌❤️🩹
ترجمه : دل خوشیه من بود تا اینکه...🎭
🅿۸:
ویو ا/ت
رفتیم بیرون تو حیاط عمارت کنار استخر وایسادیم ولی تا خواستم حرفی بزنم ل*ب هاش رو روی ل*ب هام گذاشت و سفت م*ک میزد.. داشتم خفع میشدم...یاد کار های قدیم مون افتادم....ناخداگاه منم همکاری کردم و داشتیم بعد از چند ثانیه نفسمون میگرفت که از هم جدا شدیم....
دوباره خواست بیاد جلو که من جلوش رو گرفتم و نزاشتم...
ا/ت : خواهش میکنم این کارو نکن. یاد قدیم میوفتم (ترسیده و استرس )
ته : بهتر ، این جوری خوب یادت میمونه که اگه ددی رو عصبی کنی بد جور تن*بیه میشی (پوزخند)
ا/ت :....ولی تو دیگه بهم اهميت ندادی و بعد این همه مدت دوباره برگشتی. اخه چرا....چرا اون موقع نیومدی دنبالم(بغض )
ته: میدونی که تاقت اشک هات رو ندارم..خب..اگه میشه گریه نکن...منم قلبم درد میگیره بیبی (نگران )
ا/ت: (گریه ) خیلی بدی ته...منو تنها گذاشتی(با لحن بچه گونه و گریه )
ته ا/ت رو براید استایل بغلش کرد و برد توی عمارت و از پله ها رفت بالا و ا/ت رو گزاشت رو تخت اتاقش...
ویو کوک
وقتی دیدم ا/ت و اون پسره رفتن بیرون عمارت یکم حالم خوش نبود استرس داشتم یه وقت یه اتفاقی برای ا/ت نیوفته...وقتی رفتم ببینم دیدم...دیدم..داشت قلبم درد میگرفت...داشتن ل*ب میگرفتن...میخواستم برم دست ا/ت رو بگیرم ببرم با خودم و اون عو*ضی رو بکشمش..و.ولی دیدم که به من ربطی نداره چون از لحن صحبت شون هم میشه گفت قبلا باهم بودن و....ولش همو دوست دارن من میرم....از عمارت زدم بیرون و رفتم یه کم هوا بخورم و برم خونه...
ویو ا/ت
من و ته رفتیم تو اتاق و......
ادامه دارد.......
ببخشید اگه کم بود . دلم نیومد نزارم درخواست زیاد داشتیم ولی لطفا دیگه تو پیوی نگین بعد هم اگه حمایت بشه از این پست...پارت بعدی رو ا*صمات نمیکنم 🙃و زود زود ميزارم اگه سرم خلوت بود البته اگه حمایت شه چون امتحان دارم چند وقت نیستم 😔😘بای
ترجمه : دل خوشیه من بود تا اینکه...🎭
🅿۸:
ویو ا/ت
رفتیم بیرون تو حیاط عمارت کنار استخر وایسادیم ولی تا خواستم حرفی بزنم ل*ب هاش رو روی ل*ب هام گذاشت و سفت م*ک میزد.. داشتم خفع میشدم...یاد کار های قدیم مون افتادم....ناخداگاه منم همکاری کردم و داشتیم بعد از چند ثانیه نفسمون میگرفت که از هم جدا شدیم....
دوباره خواست بیاد جلو که من جلوش رو گرفتم و نزاشتم...
ا/ت : خواهش میکنم این کارو نکن. یاد قدیم میوفتم (ترسیده و استرس )
ته : بهتر ، این جوری خوب یادت میمونه که اگه ددی رو عصبی کنی بد جور تن*بیه میشی (پوزخند)
ا/ت :....ولی تو دیگه بهم اهميت ندادی و بعد این همه مدت دوباره برگشتی. اخه چرا....چرا اون موقع نیومدی دنبالم(بغض )
ته: میدونی که تاقت اشک هات رو ندارم..خب..اگه میشه گریه نکن...منم قلبم درد میگیره بیبی (نگران )
ا/ت: (گریه ) خیلی بدی ته...منو تنها گذاشتی(با لحن بچه گونه و گریه )
ته ا/ت رو براید استایل بغلش کرد و برد توی عمارت و از پله ها رفت بالا و ا/ت رو گزاشت رو تخت اتاقش...
ویو کوک
وقتی دیدم ا/ت و اون پسره رفتن بیرون عمارت یکم حالم خوش نبود استرس داشتم یه وقت یه اتفاقی برای ا/ت نیوفته...وقتی رفتم ببینم دیدم...دیدم..داشت قلبم درد میگرفت...داشتن ل*ب میگرفتن...میخواستم برم دست ا/ت رو بگیرم ببرم با خودم و اون عو*ضی رو بکشمش..و.ولی دیدم که به من ربطی نداره چون از لحن صحبت شون هم میشه گفت قبلا باهم بودن و....ولش همو دوست دارن من میرم....از عمارت زدم بیرون و رفتم یه کم هوا بخورم و برم خونه...
ویو ا/ت
من و ته رفتیم تو اتاق و......
ادامه دارد.......
ببخشید اگه کم بود . دلم نیومد نزارم درخواست زیاد داشتیم ولی لطفا دیگه تو پیوی نگین بعد هم اگه حمایت بشه از این پست...پارت بعدی رو ا*صمات نمیکنم 🙃و زود زود ميزارم اگه سرم خلوت بود البته اگه حمایت شه چون امتحان دارم چند وقت نیستم 😔😘بای
۱۳.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.