او شعر را دوست داشت

او شعر را دوست داشت
خیال پردازی و سفر را،
من...
او را دوست داشتم!

او شب را دوست داشت
آوازِ جیرجیرک و صدایِ بغضِ شمعدانی را،
من او را دوست داشتم!

او مویِ بافته دوست داشت
عطر قهوه و سیگار را
من او را دوست داشتم!

او باران را دوست داشت
پاییز را و رنگین کمان را
من او را دوست داشتم
من او را دوست داشتم
‌او را دوست،
داشتم!!
و او شنیدنِ این جمله‌ی تکراری را...
دیدگاه ها (۴)

ای کاشبودنت را در دلمعاشقانهقاب نمی کردم..!که حالا..نبودنتدر...

میانِ آغوش های نااَمن ،دنبال امنیت می گردی !!!کمی بایست خود ...

بنازم ناز نگاهت راآرامِ جان تویی هیچ نگاهی مثل نگاه تو آرام...

میان این همه "نامردی"باید شیطان را تحسین کرد که "دروغ " نگفت...

سلام زهرایی ترین گل نرگس،  مهدی جان یکی از همین روزهای سرد د...

یِـک ســآل بَـعـددوپآرتی jkP.1هیچوقت نفهمیدی بخاطر رفتنت من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط