part (۳۵،اخر) 🫂🖇🩺💊
part (۳۵،اخر) 🫂🖇🩺💊
سوهو:واو پسر به هوش اومدی؟
بکهیون:میخواستی نیام؟
سوهو:چرا این فکر و میکنی؟
بکهیون:همینجوری گفتم شاید نخوای بهوش بیام
سوهو بغض کرد:خیلی ...
بکهیون:باشه باشه غلط کردم
هوپی:خب من شمارو تنها میزارم
سوهو:ممنونم واقعا بهت زحمت دادم
هوپی:این چ حرفیه خوب دیگه خدافظ
جیهوپ رفت...
ی ماه بعد:/
بورا:کوک استرس دارم
کوک:نداشته باش اوکی؟؟چیزی نیست
ته:زنداداش نترس چیزی نمیشه
بورا:اوکی برو..
کوک رفت رو استیج و قرار بود خبر خودشو بورا رو به همه بگه و امیدوار بود ارمی ها کاری باهاش نداشته باشن
...
کوک:راستش میخواستم بگم
همه:چیییی*داد*(چون کنسرته دیگه)
کوک:راستش من یکی و دوست دارم
همه:اووووووووووووو
کوک:امیدوارم شما مخالفتی نداشته باشین
یکی که نزدیک استیج بود داد زد:ما همیشه پشتتیم کوکییییی
کوک:م..من واقعا ممنونم.. اون مووقع بورا از پشت استیج اومد *با اون شونه بسته بندی شدش🤣*
اومد کنار کوک
کوک هم اومد جلوشو و حلقه رو از جیبش دراورد و زانو زد:
ملکه قلب من میشی؟؟
بورا: ...... عارع
کوک حلقه رو انداخت انگشت بورا و اونو بوسید
همه:اوووووووووووووو
....
بکهیون و سوهو هم خیلی سخت تلاش میکردن که بهترین باشن .. اونقد تو کارشون خوب بودن که همه جا حرف ازشون میزدن .. اونا تو کارشون تک بودن
...
بی تی اس همینطوری رکورد میشکسن و به کارشون ادامه میدادن
..
بورا با اینکه نمیتونست بچه دار بشه اما کوک با این قضیه مشکلی نداشت حتی میگفت از پرورشگاه ی بچه بیاریم
...
حالا ازدواج بقیه هم به خودشون ربط داشت
...
اونا به خوبی و خوشی زندگیشونو میکردن و خوشبخت بودن...
...
این قصه ما به سر رسید بورا هم به عشقش رسید🫂❤.. با اینکه اولش ازش اصلا خوشش نمیومد🤣
...
مرسی که تا اخر داستان همراهم بودین🫂🖇🥰
درخواست خیلیا بود غمگین باشه خیلیام گفته بودن شاد تموم بشه که نظر برای شادش بیشتر بود ولی امیدوارم خوشتون اومده باشه💗
سوهو:واو پسر به هوش اومدی؟
بکهیون:میخواستی نیام؟
سوهو:چرا این فکر و میکنی؟
بکهیون:همینجوری گفتم شاید نخوای بهوش بیام
سوهو بغض کرد:خیلی ...
بکهیون:باشه باشه غلط کردم
هوپی:خب من شمارو تنها میزارم
سوهو:ممنونم واقعا بهت زحمت دادم
هوپی:این چ حرفیه خوب دیگه خدافظ
جیهوپ رفت...
ی ماه بعد:/
بورا:کوک استرس دارم
کوک:نداشته باش اوکی؟؟چیزی نیست
ته:زنداداش نترس چیزی نمیشه
بورا:اوکی برو..
کوک رفت رو استیج و قرار بود خبر خودشو بورا رو به همه بگه و امیدوار بود ارمی ها کاری باهاش نداشته باشن
...
کوک:راستش میخواستم بگم
همه:چیییی*داد*(چون کنسرته دیگه)
کوک:راستش من یکی و دوست دارم
همه:اووووووووووووو
کوک:امیدوارم شما مخالفتی نداشته باشین
یکی که نزدیک استیج بود داد زد:ما همیشه پشتتیم کوکییییی
کوک:م..من واقعا ممنونم.. اون مووقع بورا از پشت استیج اومد *با اون شونه بسته بندی شدش🤣*
اومد کنار کوک
کوک هم اومد جلوشو و حلقه رو از جیبش دراورد و زانو زد:
ملکه قلب من میشی؟؟
بورا: ...... عارع
کوک حلقه رو انداخت انگشت بورا و اونو بوسید
همه:اوووووووووووووو
....
بکهیون و سوهو هم خیلی سخت تلاش میکردن که بهترین باشن .. اونقد تو کارشون خوب بودن که همه جا حرف ازشون میزدن .. اونا تو کارشون تک بودن
...
بی تی اس همینطوری رکورد میشکسن و به کارشون ادامه میدادن
..
بورا با اینکه نمیتونست بچه دار بشه اما کوک با این قضیه مشکلی نداشت حتی میگفت از پرورشگاه ی بچه بیاریم
...
حالا ازدواج بقیه هم به خودشون ربط داشت
...
اونا به خوبی و خوشی زندگیشونو میکردن و خوشبخت بودن...
...
این قصه ما به سر رسید بورا هم به عشقش رسید🫂❤.. با اینکه اولش ازش اصلا خوشش نمیومد🤣
...
مرسی که تا اخر داستان همراهم بودین🫂🖇🥰
درخواست خیلیا بود غمگین باشه خیلیام گفته بودن شاد تموم بشه که نظر برای شادش بیشتر بود ولی امیدوارم خوشتون اومده باشه💗
۱۹۳.۸k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.