یه شبایی تو زندگی آدما هست

یه شبایی تو زندگی آدما هست ،
که خیلی سخت میگذره...
دیر میگذره...
اصلا تلخ میگذره...
اون شبا ،
شبای تاوان پس دادنه...
حالا یکی تاوان خیانتشو پس میده...
یکی تاوان سادگیشو...
آدما تو اون شبا زیاد فکر میکنن...
یکی فکر معشوقه هاشو میکنه...
یکی فکر عشقشو...
امشب برا من از اون شباس...
از اون شباییه که صبح نمیشه...
حالا من دارم فکر میکنم...
هر چی میگردم کس دیگه ای نیست تو زندگیم که بهش
فکر کنم...
من دارم به تو فکر میکنم...
میخوای بگم الان داری چیکار میکنی؟!
الان یه کاپوچینو برا خودت ریختی...
هنسفری رو کردی تو گوشت...
آهنگایی که دوس داری رو
گوش میدی...
و متن های من و میخونی...
آروم میخندی و
زیر لبت میگی این چقد ابلهه...

#احمد_سلیمی

۹۶/۰۹/۲۵
دیدگاه ها (۶)

من می روم......و کلید این خانه ی دلگیر رازیر هیچ گلدانی نخوا...

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشتجای آنها که به دنبال تو بو...

خدایابامنبحث نکنمناز توتنهاترم

خونمو خراب کردی...خونت خراب ای دل...

سمتم گفتش اینجا چیکار می‌کنی گفتم بریم خونه بیمارستان رو نمی...

چرا واقعا حس میکنین من دوستون ندارم چرا فکر میکنین برام مهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط