پارت

پارت 7
ارباب من

یوری: شما کی اومدید؟
خانم هان:بیدار شدی ؟چرا دیشب تو رستوران موندی؟
یوری:داشتم واسه امروز غذا درست میکردم
خانم هان: آها خوبه چی درست کردی؟
یوری: بی بیم باپ یکی از غذاهای خوب کره هست...مشتری نداریم؟
خانم هان: غذای خوبیه..نه امروز که مشتری ویژه داریم رستوران رو رزرو کرده...
یوری: اها...پس من میرم ظرف هارو بشورم
یوری:
ظرف هارو شستم و رستوران رو یکم طی کشیدم ساعت تقریبا 3 ظهر بود یکم نشستم و به بابام زنگ زدم
یوری: الو...سلام بابایی
بابا یوری: سلام دختر قشنگم خویی؟
یوری: مرسی شما خوبید؟
بابا یوری: ما هم خوبیم شنیدم تو یه رستوران استخدام شدی محیطش خوبه؟
یوری:اره خوبه دوسش دارم
بابا یوری: خوبه مواظب خدت باش و به خودت برس
خانم هان:یوری!
یوری: بابا باید برم مواظب خودتون باشید
بابا یوری:باشه دخترم خدافظ
یوری: بله خانم هان
خانم هان: از وقت ناهار گذشته چیزی خوردی ؟
یوری: نه نخوردم
خانم هان: میخوام برم بیرون واسه ناهار تو هم بیا
یوری: جشم
همراه خانم هان رفتیم یه رستوران دیگه و با هم ناهار خوردیم و تو این یک ساعتی که باهم بودیم حرفی نزدیم به رستوران خودمون رفتیم و دیگه نزدیک بود مشتریه ویژمون بیاد...
سوجین: عه یوری کی اومدی؟
یوری: امروز یکم زود اومدم خوب..
یوری:
سوجین و بقیه کارکن ها اومدن و با سوجین مشغول حرف زدن بودم که مشتریمون اومد و از دیدنش دهنم باز مونده بود...
دیدگاه ها (۰)

پارت 8ارباب منسوجین و کارکن عا اومدن با سوجین مشغول حرف زدن ...

سلام...امیدوارم که خوب باشیدهمونطور که می دونید فردا باید بر...

خوش آمد میگم به همتونمرسی که حمایتم میکنیدو قول میدم زود زود...

پارت 6ارباب من(اول بعد از مدت ها سلام و اینکه هانا همون یوری...

#invisiblelovePart_1صبح بود ، تازه بیدار شده بودم و رو تخت ن...

فرار من

چند پارتی جونگوون p2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط