دزد فرشته
☆----دزد فرشته----☆
#تکپارتی#چندپارتی#رمان#سناریو
#چان#لینو#چانگبین#هیونجین#هان#فلیکس#سونگمین#جونگین
#Part_11
ا. ت ویو:
یافتممم اسم دوست مینهو هان بود پس
وایساده بودم و از ترس جرعت نمیکردم تکون بخورم
بعد از چند دقیقه بعد با تلاش های هان،مینهو.و ازش جدا کردن
مرده که اسمشو نمیدونستم حالا با خودم اسمشو میزارم توله سگ با سرو و صورت خونی افتاده بود کف زمین و ناله میکرد هان مینهورو اروم کرد و بردش سمت اتاق
تند رفتم پیش توله سگ که با ی دست شکمشو گرفته بود با ی دست، دسته منو تا بلند شه
اروم بلند شد اومد ی قدم بره جلو که نزدیک بود بیوفته سریع گرفتمش
چقددددد سنگینهههههههه
به زور بردمش سمت حیاط که ی ماشین اونجا بود و چندتا بادیگار سریع اومدن سمتمون کمک کردن و برنش توی ماشین اونا که رفتن منم رفتم داخل که دیدم مینهو و هان روی کاناپه نشستن و درحال صحبت بودن که با اومدن من به صحبتشون اتمام دادن
رفتم جلو (علامت هان: ¥)
¥: بیا بشین( و به کاناپه اشاره کرد)
اروم رفتم روی کاناپه نشستم که با این حرف مینهو خشکم زد
-باید برای چند وقت اینجا بمونی
(ا.ت تو دلش) یعنی چی که باید اینجا بمونم انگار حرفمو از تو چشمام خوند که خیلی سرد و جدی گفت
-برای انجام ی کار بهت نیاز داریم
+چ چکاری!؟
-باید به یکی به عنوان دوست دختر یامعشوقه نزدیک بشیو چندتا مدارکو برامون بیاری
+یعنی چییی اول منو دزدیدین اوردین که روز اول دانشگاه گلوله دربیارمو بخیه بزنم الانم که میگین باید بری به یکی اونم به عنوان دوست دختررر نزدیک بشی واسمون مدارکبیاری حتما فردام میگین برو زنش شو تا ما بتونیم به هدفای چرت و پرتمون برسیم
خواستم ادامه بدم که مینهو محکم زد روی میز که میشه گفت تقریبا لال شدم
-اولا که به چه جرعتی صداتو واسه من میبری بالا اصلا میدونی من کیم؟
+اره تو ی ادم بی مغزی که فقط میخوای همه چی به سود تو باشه و اطرافیانت اصلا واست مهم نیستن اصلا چرا من باید همچنین کاریو بکنم مگه تو کیی؟؟؟
خواستم ادامه بدم که..
•-----<>✨️♥️<>-----•
#تکپارتی#چندپارتی#رمان#سناریو
#چان#لینو#چانگبین#هیونجین#هان#فلیکس#سونگمین#جونگین
#Part_11
ا. ت ویو:
یافتممم اسم دوست مینهو هان بود پس
وایساده بودم و از ترس جرعت نمیکردم تکون بخورم
بعد از چند دقیقه بعد با تلاش های هان،مینهو.و ازش جدا کردن
مرده که اسمشو نمیدونستم حالا با خودم اسمشو میزارم توله سگ با سرو و صورت خونی افتاده بود کف زمین و ناله میکرد هان مینهورو اروم کرد و بردش سمت اتاق
تند رفتم پیش توله سگ که با ی دست شکمشو گرفته بود با ی دست، دسته منو تا بلند شه
اروم بلند شد اومد ی قدم بره جلو که نزدیک بود بیوفته سریع گرفتمش
چقددددد سنگینهههههههه
به زور بردمش سمت حیاط که ی ماشین اونجا بود و چندتا بادیگار سریع اومدن سمتمون کمک کردن و برنش توی ماشین اونا که رفتن منم رفتم داخل که دیدم مینهو و هان روی کاناپه نشستن و درحال صحبت بودن که با اومدن من به صحبتشون اتمام دادن
رفتم جلو (علامت هان: ¥)
¥: بیا بشین( و به کاناپه اشاره کرد)
اروم رفتم روی کاناپه نشستم که با این حرف مینهو خشکم زد
-باید برای چند وقت اینجا بمونی
(ا.ت تو دلش) یعنی چی که باید اینجا بمونم انگار حرفمو از تو چشمام خوند که خیلی سرد و جدی گفت
-برای انجام ی کار بهت نیاز داریم
+چ چکاری!؟
-باید به یکی به عنوان دوست دختر یامعشوقه نزدیک بشیو چندتا مدارکو برامون بیاری
+یعنی چییی اول منو دزدیدین اوردین که روز اول دانشگاه گلوله دربیارمو بخیه بزنم الانم که میگین باید بری به یکی اونم به عنوان دوست دختررر نزدیک بشی واسمون مدارکبیاری حتما فردام میگین برو زنش شو تا ما بتونیم به هدفای چرت و پرتمون برسیم
خواستم ادامه بدم که مینهو محکم زد روی میز که میشه گفت تقریبا لال شدم
-اولا که به چه جرعتی صداتو واسه من میبری بالا اصلا میدونی من کیم؟
+اره تو ی ادم بی مغزی که فقط میخوای همه چی به سود تو باشه و اطرافیانت اصلا واست مهم نیستن اصلا چرا من باید همچنین کاریو بکنم مگه تو کیی؟؟؟
خواستم ادامه بدم که..
•-----<>✨️♥️<>-----•
- ۵.۷k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط