فیک زندگی مافیایی من (پارت ۲)
شروع کردم با دوتاشون به مبارزه داشتم میزدمشون که یهو یه چیز سفت محکم خودرو تو سرم و بعد سیاهی مطلق
ویو کوک
توی اتاق کارم مشغول کار بودم که یکی در زد
کوک:بیا تو
تهیونگ اومد تو اتاق
کوک:کاری داری
ته : بله ارباب کسی که میخواستین پیدا کردم یه دختر با مشخصاتی که میخواستین پیدا کردم اینم پروندش.
پرونده رو از ته گرفتم و یه نگاه بهش انداختم
دختره ایرانی عه برای تحصیل و کار اومده کره شمشیر زن و بوکسوره ۲۰سالشه و تنها زندگی میکنه و آدم خشنی هست این عالیه
کوک: آفرین کارت خوب بود این دختر گزینه ی خیلی خوبیه
ته :ممنون ارباب ، پس میتونم برم سراغش(با پوزخند)
کوک : اره بیارش(پوزخند)
(بچه ها کوک الان چند وقته که دنبال یه دختر با مشخصاتی که خوندین میگرده میخواد اونو برای جانشینی خودش آموزش بده و حالا گزینه ی مناسب خودش رو پیدا کرده)
ویو ته
با چند تا از بادیگارد ها رفتیم دنبال دختره
رفتیم جلوش و از ماشین پیاده شدیم اول بهمون اهمیت نداد اما یکی از بادیگارد ها جلوش گرفت که مثل آب خوردن با چند حرکت اونو زمین زد من با چشم های درشت بهش نگاه کردم کارش از اون چیزی که فکر میکردم هم بهتر بود بادیگارد ها ریختن رو سرش اما بازم داشت بادیگارد های به اون هیکلی رو میزد که یکیشون بایه چوب محکم زد تو سره دختره که بیهوش شد بلندش کردی و با خودمون بردیمش عمارت
ویو کوک
بعد ۲ساعت که منتظر تهیونگ بودم یکی در زد و تهیونگ اومد تو و گفت که دختره رو آورده گفت دست و پاش رو بستن و بردنش انبار و الان بیهوشه
کوک :پس چرا اینقدر دیر اوردینش
ته: ارباب خیلی قوی بود به سختی تونستیم بیاریمش ۳تا از بادیگارد ها رو به شدت کتک زد اگه بیهوشش نمی کردی ممکن بود از دستمون فرار کنه
کوک : واقعا یعنی یه دختر بچه یه تنه حریفتون شد هه جالبه(پوزخند)
ببریدش اتاق شماره ی ۱
ته : ولی ارباب اون اتاق یکم زیادی نیست
کوک : برای دختری که یه تنه ۳تا بادیگارد رو با چند زربه شکست داده نه زیادی نیست
ته : بله ارباب الان میبرمش
ویو ا/ت
وقتی چشمام رو باز کردم تو یه جای تاریک رو زمین افتاده بودم یادم اومد که چند نفر بهم حمله کردن و بیهوشم کردن خواست از جام بلند شو که متوجه شدم دستا و پاهام بستس
خواستم داد بزنم که یهو در باز شد
بچه ها نظرتون رو بگید اگه خوبه ادامه بدم
ویو کوک
توی اتاق کارم مشغول کار بودم که یکی در زد
کوک:بیا تو
تهیونگ اومد تو اتاق
کوک:کاری داری
ته : بله ارباب کسی که میخواستین پیدا کردم یه دختر با مشخصاتی که میخواستین پیدا کردم اینم پروندش.
پرونده رو از ته گرفتم و یه نگاه بهش انداختم
دختره ایرانی عه برای تحصیل و کار اومده کره شمشیر زن و بوکسوره ۲۰سالشه و تنها زندگی میکنه و آدم خشنی هست این عالیه
کوک: آفرین کارت خوب بود این دختر گزینه ی خیلی خوبیه
ته :ممنون ارباب ، پس میتونم برم سراغش(با پوزخند)
کوک : اره بیارش(پوزخند)
(بچه ها کوک الان چند وقته که دنبال یه دختر با مشخصاتی که خوندین میگرده میخواد اونو برای جانشینی خودش آموزش بده و حالا گزینه ی مناسب خودش رو پیدا کرده)
ویو ته
با چند تا از بادیگارد ها رفتیم دنبال دختره
رفتیم جلوش و از ماشین پیاده شدیم اول بهمون اهمیت نداد اما یکی از بادیگارد ها جلوش گرفت که مثل آب خوردن با چند حرکت اونو زمین زد من با چشم های درشت بهش نگاه کردم کارش از اون چیزی که فکر میکردم هم بهتر بود بادیگارد ها ریختن رو سرش اما بازم داشت بادیگارد های به اون هیکلی رو میزد که یکیشون بایه چوب محکم زد تو سره دختره که بیهوش شد بلندش کردی و با خودمون بردیمش عمارت
ویو کوک
بعد ۲ساعت که منتظر تهیونگ بودم یکی در زد و تهیونگ اومد تو و گفت که دختره رو آورده گفت دست و پاش رو بستن و بردنش انبار و الان بیهوشه
کوک :پس چرا اینقدر دیر اوردینش
ته: ارباب خیلی قوی بود به سختی تونستیم بیاریمش ۳تا از بادیگارد ها رو به شدت کتک زد اگه بیهوشش نمی کردی ممکن بود از دستمون فرار کنه
کوک : واقعا یعنی یه دختر بچه یه تنه حریفتون شد هه جالبه(پوزخند)
ببریدش اتاق شماره ی ۱
ته : ولی ارباب اون اتاق یکم زیادی نیست
کوک : برای دختری که یه تنه ۳تا بادیگارد رو با چند زربه شکست داده نه زیادی نیست
ته : بله ارباب الان میبرمش
ویو ا/ت
وقتی چشمام رو باز کردم تو یه جای تاریک رو زمین افتاده بودم یادم اومد که چند نفر بهم حمله کردن و بیهوشم کردن خواست از جام بلند شو که متوجه شدم دستا و پاهام بستس
خواستم داد بزنم که یهو در باز شد
بچه ها نظرتون رو بگید اگه خوبه ادامه بدم
۱۳.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.