پارت،17. موضوع: عکس های سمییی
پارت،17. موضوع: عکس های سمییی
*صبح زود *
دازای: ایییی دیشب چه شبی بود اههه این کوچولو که هنوز خوابیده کاواییییی بهتره بیدارش کنم.... چوچووو
چویا: هنن
دازای: باید بری مدرسه
چویا: هننن بعدن میرم مدرسه
دازای: اگر بیدار نشی میگم بابانوئل بیاد ببرت
چویا: بابانوئل نههه
دازای: پس بیدار شو و بیا بغلم
چویا: نههه
دازای: باشه پس بابا نولل میاد ببرت
چویا: هااااا چی میگییی*پچم پرید از خواب*
دازای دفعه ی بعد این کارو کنی زندت نمی گذارم
دازای:*ترکیدن از خندههه* واییییی خیلی خوب بود نمکککكکک
چویا: واقعا که اصلن من می روم خونه خودم
دازای: تو قلط می کنی
چویا:*رفتن سمت در*
دازای: چویاااا از اون در بری بیرون خودت می دونیییی
چویا: اخه می خوای چیکار کنی بای باییی*رفتن تو حیاط*
دازاییی: چویاااااا کجا
چویا: خونه
دازای: پس منم میام
چویا: خب بیا
دازای: از این به بعد تاااا زمانی که ازدواج کنیم دنبالتت میامم
چویا: دیگه تند نرو..... باشه بیا بریم واییسا*اخرین باری که خونه بودم خونه جهنم بود و سی تا کاسه رامون تو پذیرایی بود اییی وای و لباسام رو تو مبل و زمین هستتت و تو اتاقم کلییییی عکس و پوستر از دازایه که از بچگی جمع کردم ونههههههههههه
دازای: چیشده چیبی؟
چویا: نباید بیای خونم
دازای: چرا؟؟
چویا: چون من میگم
دازای: وایسا نکنه تو خونت چیزایه بد بد داری
چویا:*یورتمه رفتن سمت موتورشو سوارش شدن»*
دازای: وایسا چویاااااا کجا می وری
چویا: رفت از پارکینگ بیرون و حرکت کردن سمت خونش**
دازای: چویااااااا*سوار ماشینش شدن و با تمام سرعت اومدننننننن*
چویا: صبر کن چرا این دنبالمه اشکال نداره قرار نیست کم بیارم*رسیدن خونه*لعنتییییی*با جاذبه همه چیزو جمع کردن*صبر کن اتاقمم جمع نیست
دازای: چویاااااااا
چویا: چرا اومدی؟
دازای: چرا دویدی سمت خونت
چویا: امم. چیزه وایسا نکنه تو اتاقت چیزای بد بد داری*یوتمه رفتن سمت اتاق اما چویا سری تر رفت تو اتاق*
دازای:*تا خواست بره چویا اول رفت تو اتاق*
چویا: لگد زدن به پاش و بستن و قفل کردن در** نیاااا تووووو
دازای: تورو خدا درو باز کن چویا
چویا: نمی خوام نیا تووووو
دازای: مگهاون تو چی داری
چویا: قول میدی نخندی
دازای: قوللل
چویا: بگو به لباس مامانم
دازای: به لباس مامانم
چویا: بگو به اجاق گاز مامانم
دازای: به قوری گل گلی مامانم اصلن
چویا: خیل خب بیا تو
دازای: مگه اونجا چی داری... هاااااا......
پایان مرسی لایک می کنی (✪‿✪)
*صبح زود *
دازای: ایییی دیشب چه شبی بود اههه این کوچولو که هنوز خوابیده کاواییییی بهتره بیدارش کنم.... چوچووو
چویا: هنن
دازای: باید بری مدرسه
چویا: هننن بعدن میرم مدرسه
دازای: اگر بیدار نشی میگم بابانوئل بیاد ببرت
چویا: بابانوئل نههه
دازای: پس بیدار شو و بیا بغلم
چویا: نههه
دازای: باشه پس بابا نولل میاد ببرت
چویا: هااااا چی میگییی*پچم پرید از خواب*
دازای دفعه ی بعد این کارو کنی زندت نمی گذارم
دازای:*ترکیدن از خندههه* واییییی خیلی خوب بود نمکککكکک
چویا: واقعا که اصلن من می روم خونه خودم
دازای: تو قلط می کنی
چویا:*رفتن سمت در*
دازای: چویاااا از اون در بری بیرون خودت می دونیییی
چویا: اخه می خوای چیکار کنی بای باییی*رفتن تو حیاط*
دازاییی: چویاااااا کجا
چویا: خونه
دازای: پس منم میام
چویا: خب بیا
دازای: از این به بعد تاااا زمانی که ازدواج کنیم دنبالتت میامم
چویا: دیگه تند نرو..... باشه بیا بریم واییسا*اخرین باری که خونه بودم خونه جهنم بود و سی تا کاسه رامون تو پذیرایی بود اییی وای و لباسام رو تو مبل و زمین هستتت و تو اتاقم کلییییی عکس و پوستر از دازایه که از بچگی جمع کردم ونههههههههههه
دازای: چیشده چیبی؟
چویا: نباید بیای خونم
دازای: چرا؟؟
چویا: چون من میگم
دازای: وایسا نکنه تو خونت چیزایه بد بد داری
چویا:*یورتمه رفتن سمت موتورشو سوارش شدن»*
دازای: وایسا چویاااااا کجا می وری
چویا: رفت از پارکینگ بیرون و حرکت کردن سمت خونش**
دازای: چویااااااا*سوار ماشینش شدن و با تمام سرعت اومدننننننن*
چویا: صبر کن چرا این دنبالمه اشکال نداره قرار نیست کم بیارم*رسیدن خونه*لعنتییییی*با جاذبه همه چیزو جمع کردن*صبر کن اتاقمم جمع نیست
دازای: چویاااااااا
چویا: چرا اومدی؟
دازای: چرا دویدی سمت خونت
چویا: امم. چیزه وایسا نکنه تو اتاقت چیزای بد بد داری*یوتمه رفتن سمت اتاق اما چویا سری تر رفت تو اتاق*
دازای:*تا خواست بره چویا اول رفت تو اتاق*
چویا: لگد زدن به پاش و بستن و قفل کردن در** نیاااا تووووو
دازای: تورو خدا درو باز کن چویا
چویا: نمی خوام نیا تووووو
دازای: مگهاون تو چی داری
چویا: قول میدی نخندی
دازای: قوللل
چویا: بگو به لباس مامانم
دازای: به لباس مامانم
چویا: بگو به اجاق گاز مامانم
دازای: به قوری گل گلی مامانم اصلن
چویا: خیل خب بیا تو
دازای: مگه اونجا چی داری... هاااااا......
پایان مرسی لایک می کنی (✪‿✪)
۷.۵k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.