نان را از من بگیر اگر می خواهی

نان را از من بگیر، اگر می خواهی
هوا را بگیر، اما
خنده ات را نه

گل سرخ را از من بگیر
و سوسنی را که می کاری

عشق من، خنده ی تو
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد

بخند بر شب
بر روز، بر ماه
بخند بر پیچ خیابان های این جزیره
بر این پسربچه ی کمرو
که دوستت دارد

نان را، هوا را
روشنی را، بهار را
از من بگیر

اما خنده ات را هرگز
تا چشم از این دنیا نبندم
❤❤
دیدگاه ها (۱)

آدم چه زود پیر می شود وقتی احساسش اضافه تر از درک آدمهاست

از زخم‌هایی که زندگیبر تنت خراش می‌اندازد شکایت نکنبعضی زخم‌...

به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز در تورا تشخیص دهد: اندوه پ...

می خواهم تناسبات را بهم بریزم به جای سینه ریز بازوانِ تو...

دو پارتی از جونگین : (وقتی که اشتباهی بهش قرص تحریک کننده دا...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

پارت چهارم_ارابل.مونا نفسش را در سینه حبس کرد؛ نوری که از حل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط