زندگی من وقتی که دختر کوچولو بودم در انتظار بیهوده خود ز

زندگی من وقتی که دختر کوچولو بودم، در انتظار بیهوده خود زندگی گذشت. گمان میکردم که یک روز یک‌دفعه زندگی شروع خواهد شد و خودش را در دسترس من قرار خواهد داد، مثل بالا رفتن پرده‌ای یا شروع شدن چشم اندازی. هیچ خبری از زندگی نمی‌شد. خیلی چیزها اتفاق می‌افتاد اما زندگی نمیآمد. وباید قبول کرد که من هنوز همان دختر کوچولو هستم چون همچنان در انتظار آمدن زندگی هستم.



.
دیدگاه ها (۱)

زندگیدرد قشنگی استکه بر باور ما می باردو سرانجام ظریفی استکه...

❤️زندگی زیباست❤️ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ،چـــــون د...

به قول سهراب ؛باغبانی پیرم ... ، که به غیر از گلها ، از همه ...

❤️زندگی زیباست❤️سیمین بهبهانی واقعا زیباگفت :رها کردیم خالق ...

P¹راستش رو بخواید اگر من بخوام از زندگیم بگم خیلی باید بنویس...

part:10بدون اهمیت به بارونی که برای هر دو لذت بخش بود، چشم‌ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط