خلاصه بردن خونشون

𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂
𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 =2
𝓹𝓪𝓻𝓽 =4
خلاصه بردن خونشون
لنا رو به آجوما
لنا: آجوما لطفا دوتا اتاق آماده کنین
آجوما: باشه دخترم
خلاصه هان بچم از فکر و خیال خوابش نبرد
لنا بلند شد که آب بخوره دید هان روی مبل خوابش برده ( گوگولیییی)
رفت از بالا براش پتو آورد و روش انداخت
پرش زمانی
صبح بود داشتن صبحونه میخوردن که یه دفه گوشی هیون زنگ خورد رفت تو حیاط صحبت کرد
میا: سلام هیونجین جونم
هیون: چرا دست از سرم بر نمیداری
میا: ددی منو یادت رفته(🤮)
هیون: من با تو نسبتی ندارم
میا: خودت میخوای بد باشم ددی
هیون: خب من عاشقت نیستم
میا: باید بشی اگه میخوای لنا و خانوادت چیزیش نشه
هیون: تو گوه میخوری نزدیک لنا شی
و میا قطع کرد








بی شرط مهربون شدم🙂😂
دیدگاه ها (۱۵)

تا اینجا فیک دارک نشده؟😂🙂بگیدددددددد

بچه ها اسم پیج تغییر کرد

𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂 𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 =2𝓹𝓪𝓻𝓽 =3شرطا نرسید ولی چون کم گذاشتم میز...

𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂 𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷=2 𝓹𝓪𝓻𝓽 =2از هان بگم بچم اومده پیش سوهون و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط