شرطا نرسید ولی چون کم گذاشتم میزارم

𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂
𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 =2
𝓹𝓪𝓻𝓽 =3
شرطا نرسید ولی چون کم گذاشتم میزارم
ویو لنا
به هیون گفتم بریم یه سر به مامان اینا بزنیم رفتیم خونشون دیدم هان داشت با بابام دعوا می‌کرد
مامان هان: لنا( با گریه)
لنا: چیشده مامان؟
هیون رفت سوهون و هان رو از هم جدا کرد هیون داشت هان رو آروم می‌کرد بابای هیون و مامانش اومد( چقد شیر تو شیرهههههه) خلاصه اوضاع رو یه خرده آروم کردن
هیون: هان آروم باش
و هیون هان رو بغلش کرد
لنا رفت پیش هیون
لنا: اشکالی نداره امشب به مونیم؟
هیون: نه چه اشکالی داره
فردا گذشت خواستن برن که لنا رفت پیش هان
لنا: هان مراقب خودت و مامان باش
هان: ما که قراره نی اینجا به مونیم
لنا: ینی چی
هان: با مامان میریم یه خونه میگیریم الان داره مامان وسیله ها رو جمع کنه
لنا: خب تا بخواین پیدا کنین بیاین خونه ما
هان: نه
لنا: هان الان وقت لجبازی نیس
هان: نمیدونم به مامان بگو
خلاصه هان و مامان هان رو بردن عمارت هیون مامان بابای هیون هم دیشب رفتن


بی شرط
دیدگاه ها (۳)

𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂 𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 =2𝓹𝓪𝓻𝓽 =4خلاصه بردن خونشونلنا رو به آجومال...

تا اینجا فیک دارک نشده؟😂🙂بگیدددددددد

𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂 𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷=2 𝓹𝓪𝓻𝓽 =2از هان بگم بچم اومده پیش سوهون و ...

بچه های گل فیک بعدی در مورد چی باشه چون کم کم داره تموم میشه...

ادامه تک پارتی...

#شش_پارتی#هیونجین #درخواستی p⁵وقتی میفهمه بارداری... نگاش کر...

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط