دلنوشته

#دلنوشته

شاعر منظومه‌ی چشمان مخمورت شدم 

تو چه داری که من دیوانه محصورت شدم؟

در عجب از حال زار قلب ناآرام خود

من ز این دیوانه حالی‌هاست، مقهورت شدم

در میان بی‌کسی‌هایم، حضورت لازم است 

من که با عشقت جوان بودم، رنجورت شدم 

در تمام لحظه‌های زندگیـــــم با منی

پس چرا رفتی و من این‌گونه، مهجورت شدم؟

از چه رو حال مرا بد کرده‌ای جانان من؟

من که از عشق تو مستم، من که مغرورت شدم!

تو برایم بوده‌‌ای از روز اول تا ابد

جزء اموال منی لیکن که محجورت شدم!

تو که هر دم در نگاهم خیره بودی روز و شب

پس خودت بَرگو چه شد این‌گونه مستورت شدم؟

از من و عشقم به عالم فخر می‌کردی چه شد

یک شبی گفتی که بیزاری و منفورت شدم 

من ز عشق تو به عالم شهره گشتم بی‌سبب

تو ولی رفتی و من این‌گونه، مشهورت شدم!.

#دلنوشته #ستایش_قلب_سربی
#خاص
❤✨❤✨❤✨❤
دیدگاه ها (۰)

ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ، ﻳﮏ ﺭﻭﺯ، ﻳﮏ ﻣﺎﻩ یا ﻳﮏ ﺳﺎﻝ. ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣ...

مُتـوَجه گُذر زَمان نمی‌شوم‍..         وَقتی غَرق چشمانَت می...

#دلنوشته ‍ دل به هرکس میسپارم بـا دلم بد میکند در جواب خوبی ...

#دل نوشتهبعدِ مرگم هی نشستی بی قراری میکنیروبروی پنجره چشم ا...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط