عشقت به دلم درآمد و شاد برفت

عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت

گفتم به تکلف دو سه روز بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت
دیدگاه ها (۱)

اهل هیچ کجا نیستمعاشقموتنهااهل به تو فکر کردنماهل دوست داشتن...

باران که میگرفت" چَترش "گنبدِ عمارتی میشدکه خوشـبختـیحوالـی ...

حال من حال اسیریست که هنگام فرار یادش اومد که کسی منتظرش نیس...

مخاطب دارد

باز حرفای نزده رو قلبم سنگینی میکنه.....😔💔آدما رو خسته نکنید...

آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی🌸و آن شه بی‌نشانه را جلوه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط