پارت ۱۵
پارت ۱۵
کوک: اهان الان خوب شد
ات: ددی میشه حالا لطفا بخوابیم خیلی خوابم میاد
کوک: اوکی بیب حواست هست که ۳ روز باهم اینجا تنهاییم
ات: آره هست
(ات خودشو تو بغل کوک جا داد و بعد خوابیدن)
فلش بک به فردا صبح
ات ویو
صبح از خواب که بیدار شدم دیدم کوک سفت بغلم کرده و خواب بود فقط داشتم بهش نگاه میکردم نتونستم خودمو تحمل کنم و بوسش کردم کوک چشاشو باز کرد
ات: اممم چیزه...
کوک: بیا اینجا نمی خواد توضیح بدی
(بعد ۵ مین کیس😐)
ات: بیا بریم صبحونه بخوریم
کوک: بریم
ات: بیا عزیزم اینو بخور (ای بدبخت منحرف😂)
کوک: چی چیووووو (ایشونم که از ما بد تر)
ات: پنکیکو میگم بابااااا
کوک: اوکی
ات: عشقم میشه بعد اینکه صبحونه خوردی بریم پیش بابام
کوک: اوکی بریم
فلش بک به تو راه....
کوک: اهان الان خوب شد
ات: ددی میشه حالا لطفا بخوابیم خیلی خوابم میاد
کوک: اوکی بیب حواست هست که ۳ روز باهم اینجا تنهاییم
ات: آره هست
(ات خودشو تو بغل کوک جا داد و بعد خوابیدن)
فلش بک به فردا صبح
ات ویو
صبح از خواب که بیدار شدم دیدم کوک سفت بغلم کرده و خواب بود فقط داشتم بهش نگاه میکردم نتونستم خودمو تحمل کنم و بوسش کردم کوک چشاشو باز کرد
ات: اممم چیزه...
کوک: بیا اینجا نمی خواد توضیح بدی
(بعد ۵ مین کیس😐)
ات: بیا بریم صبحونه بخوریم
کوک: بریم
ات: بیا عزیزم اینو بخور (ای بدبخت منحرف😂)
کوک: چی چیووووو (ایشونم که از ما بد تر)
ات: پنکیکو میگم بابااااا
کوک: اوکی
ات: عشقم میشه بعد اینکه صبحونه خوردی بریم پیش بابام
کوک: اوکی بریم
فلش بک به تو راه....
۱۴.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.