خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه

خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه

که کسی غیر پرستار سراغش نرود...

"علی صفری"
دیدگاه ها (۱۵)

چنان چشم و دمار از من درآورده است چشمانت که از کرمانیان آقا ...

مثل اصحاب کهف بگو چقدر باید بمیرم که سکه ام خریداری داشته با...

تنها وطن من آغوش توست ومن وطن پرستی افراطی ام

شک ندارم مادرم فهمیده که میخواهمت .......سجده های آخرش این ر...

{ پارت سیزدهم } ( ته با حالتی نگران میگه : 🐯 : چشید ؟! خوبی ...

boundary of the flamespart 5دخترک نمیدانست چرا و چطور،اما ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط