از کسی شکوه ندارم که بد آمد فالم
از کسی شکوه ندارم که بد آمد فالم
گله ای نیست من از بخت خودم مینالم
زندگی مردن تدریجی من خواهد شد
اگر ای دوست نگیری خبری از حالم
از کسی دل نگرفتم،نسپردم به کسی
من نه دنبال کسی،،،نه کسی دنبالم
فکر کردم به نگاهت،که شرابی کهنه ست
باز آمد غزلی تازه به استقبالم
پای دیوار همین کوچه تو برگشتی و باز
پای دیوار همین کوچه چه بد شد حالم
فکر کردن به نگاه تو جنون می آرد
مثل این است که افتاده کسی دنبالم
نه!من اینقدر توان در دل بی تابم نیست
از همان دور بتابی به خودم میبالم
سایه ای هستم و سنگین شده ام روی زمین
زنده در گور همین هفته و ماه و سالم...
گله ای نیست من از بخت خودم مینالم
زندگی مردن تدریجی من خواهد شد
اگر ای دوست نگیری خبری از حالم
از کسی دل نگرفتم،نسپردم به کسی
من نه دنبال کسی،،،نه کسی دنبالم
فکر کردم به نگاهت،که شرابی کهنه ست
باز آمد غزلی تازه به استقبالم
پای دیوار همین کوچه تو برگشتی و باز
پای دیوار همین کوچه چه بد شد حالم
فکر کردن به نگاه تو جنون می آرد
مثل این است که افتاده کسی دنبالم
نه!من اینقدر توان در دل بی تابم نیست
از همان دور بتابی به خودم میبالم
سایه ای هستم و سنگین شده ام روی زمین
زنده در گور همین هفته و ماه و سالم...
- ۵۴۱
- ۲۱ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط