part
part 140
سوزومه هم رفت حموم یه دوش چند مینی گرفتو اماده شدو یه میکاپ سبک کرد رفت پایین و به الن تو کارا کمک کرد جنیور روی کاناپه نشسته بود که صدای زنگ در اومد
جنیور: خودم باز میکنم
سوزومه: اوکی
جنیور رفت درو باز کرد که دایانا و دایان جلوی در ظاهر شدن
دایانا: های براذِر
دایان: سلام داش
جنیور: سلام بیایین داخل
اومدن داخل
دایانا: زنت کجاست
جنیور: اشپز خونست الان میاد
سوزومه: سلام
دایان: سلام زن داداش
دایانا: سلام.... جنیور زن داداشم خیلی خوشگله مواظب باش ندزدمش
جنیور: تو جرعتشو داری از فاصله یه متری بهش نزدیک شو
دایانا: اوه اوه. ببین زن داداش نمیزارت نزدیکت شم
همشون زدن زیر خنده
سوزومه: بیایید بشینید از خودتون پذیرایی کنید
دایان: زن داداش انقد استرس نگیر راحت باش بابا
دایانا: راست میگه
جنیور: نگران نباشین بزار یکم یخش اب شه براتون کم نمیزاره برای این روزتون حسرت میخورین
سوزومهاز پاهای جنیور نیشگون گردفتو اروم در گوششگفت
سوزومه: خفه میشی مستر (ارام)
جنیور: اوکی اوکی ول کن بابا وحشی
دایانا: چند سالته بیبی
سوزومه: چند ماه دیگه هیژده سالم میشه
دایانا: پس همسنیم
دایان: ماهی هستی
سوزومه: بیست مارچ
دایانا: ما پونزده ژانویه ایم
سوزومه: پس چند ماهی ازم بزرگ ترید
دایانا: اوم
سوزومه: نظرتون چیه فیلم تماشا کنیم
جنیور: عالیه من موافقم
دایان: اوکی چه ژانری باشه
دایانا: جنایی باشه
سوزومه: اوکی میرم لبتابمو بیارم تا یه فیلم جنایی بزارم
سوزومه رفت و لبتابشو اوردو یه فیلم دالنود کردو متصل شد به تلوزیون بعد دو ساعت فیلم تموم شدو یکم باهم ویسکی خودنو گپ زدن و سوزومه وقتش شد که بره شرکت اماده شدو از بقیه خداحافظی کردو با ری رفت شرکت
«شب»
ری سوزومه رو خونش رسوندو ازش خداحافظی کردو رفت سوزومه وارد خونه شدو رفت اتاقش جنیور داشت وسایلاش رو جم میکرد
جنیور: اومدی
سوزومه: اوم
جنیور: خسته نباشی... بیا وسایل هایی که نیاز داری رو بردار من لباس هاتو برداشتم
سوزومه: چرا الان داری وسایل هامونو جم میکنی فردا جم میکردیم دیگه
جنیور: فردا صبح زود میریم پس باید الان وسایلامونو جم کنیم
سوزومه: اوکی.... ضد افتابمو برداشتی
سوزومه هم رفت حموم یه دوش چند مینی گرفتو اماده شدو یه میکاپ سبک کرد رفت پایین و به الن تو کارا کمک کرد جنیور روی کاناپه نشسته بود که صدای زنگ در اومد
جنیور: خودم باز میکنم
سوزومه: اوکی
جنیور رفت درو باز کرد که دایانا و دایان جلوی در ظاهر شدن
دایانا: های براذِر
دایان: سلام داش
جنیور: سلام بیایین داخل
اومدن داخل
دایانا: زنت کجاست
جنیور: اشپز خونست الان میاد
سوزومه: سلام
دایان: سلام زن داداش
دایانا: سلام.... جنیور زن داداشم خیلی خوشگله مواظب باش ندزدمش
جنیور: تو جرعتشو داری از فاصله یه متری بهش نزدیک شو
دایانا: اوه اوه. ببین زن داداش نمیزارت نزدیکت شم
همشون زدن زیر خنده
سوزومه: بیایید بشینید از خودتون پذیرایی کنید
دایان: زن داداش انقد استرس نگیر راحت باش بابا
دایانا: راست میگه
جنیور: نگران نباشین بزار یکم یخش اب شه براتون کم نمیزاره برای این روزتون حسرت میخورین
سوزومهاز پاهای جنیور نیشگون گردفتو اروم در گوششگفت
سوزومه: خفه میشی مستر (ارام)
جنیور: اوکی اوکی ول کن بابا وحشی
دایانا: چند سالته بیبی
سوزومه: چند ماه دیگه هیژده سالم میشه
دایانا: پس همسنیم
دایان: ماهی هستی
سوزومه: بیست مارچ
دایانا: ما پونزده ژانویه ایم
سوزومه: پس چند ماهی ازم بزرگ ترید
دایانا: اوم
سوزومه: نظرتون چیه فیلم تماشا کنیم
جنیور: عالیه من موافقم
دایان: اوکی چه ژانری باشه
دایانا: جنایی باشه
سوزومه: اوکی میرم لبتابمو بیارم تا یه فیلم جنایی بزارم
سوزومه رفت و لبتابشو اوردو یه فیلم دالنود کردو متصل شد به تلوزیون بعد دو ساعت فیلم تموم شدو یکم باهم ویسکی خودنو گپ زدن و سوزومه وقتش شد که بره شرکت اماده شدو از بقیه خداحافظی کردو با ری رفت شرکت
«شب»
ری سوزومه رو خونش رسوندو ازش خداحافظی کردو رفت سوزومه وارد خونه شدو رفت اتاقش جنیور داشت وسایلاش رو جم میکرد
جنیور: اومدی
سوزومه: اوم
جنیور: خسته نباشی... بیا وسایل هایی که نیاز داری رو بردار من لباس هاتو برداشتم
سوزومه: چرا الان داری وسایل هامونو جم میکنی فردا جم میکردیم دیگه
جنیور: فردا صبح زود میریم پس باید الان وسایلامونو جم کنیم
سوزومه: اوکی.... ضد افتابمو برداشتی
- ۴.۲k
- ۱۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط