نقلقولهایی از رضاامیرخانی
📚 نقلقولهایی از #رضا_امیرخانی
📔کتاب #قیدار صفحه ۲۳۰
عادت ندارد به زن و بچه ی مردم نگاه کند، اما لباسهای جور و واجور زنها توجه ش را جلب میکند. یکی چادر عربی سر کرده است، دیگری کُردی پوشیده است، زن دیگری روسریِ بلند و گل دار ترکمنی دارد… قیدار آرام از ناصر میپرسد:
- خدا بیامرز اصلیتش به کجا میرسید؟ مجلس ختم ش شده موزه ی مردم شناسی!
📗 کتاب #از_به صفحه ۶۴
شرط موفقیت پذیرش واقعیتهاست.
📙 کتاب #من_او
وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی به خاطر حکمت داده ای، نه به خاطر لوطی کری
📘 کتاب #داستان_سیستان (10 روز با رهبر)
حالا میفهمم که مردم چرا محبتِ کسی را در دل جای میدهند. مردم نه فریفتهی قدرت میشوند و نه گرفتار ِ هیبت. محبت از دروازههای بزرگِ قدرت، دل را فتح نمیکند، بل از پنجرههای کوچکِ ضریح ِخدمت متواضعانه گذر میکند، مانند ِ هرمِ گرما که سیاهِ زمستان از زیر ِ کرسی ِمادربزرگ بیرون میزند…
📒 کتاب #بیوتن صفحه ۷۵
ارمیا چیزی نمیگوید. یعنی نمیفهمد که بگوید…
امّا نویسنده میگوید معماری ِ همهی ازدواجها همینگونه است. هر زنی رازیاست. ازدواج، کشفِ راز نیست، معماری ِ این راز است. برای بچّهمسلمانهایی مثلِ ارمیا این معماری پیچیدهتر است. یعنی راز پیچیدهتر است. به دلیل چشم و گوشِ بستهشان.
؛__________❤__________
#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی #شعر_فارسی
#سرای_فارسی #آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک #حکایت #شعر_آیینی
#نویسنده #رمان #رمان_ایرانی #کتاب_رمان
#رضا_امیر_خانی
📔کتاب #قیدار صفحه ۲۳۰
عادت ندارد به زن و بچه ی مردم نگاه کند، اما لباسهای جور و واجور زنها توجه ش را جلب میکند. یکی چادر عربی سر کرده است، دیگری کُردی پوشیده است، زن دیگری روسریِ بلند و گل دار ترکمنی دارد… قیدار آرام از ناصر میپرسد:
- خدا بیامرز اصلیتش به کجا میرسید؟ مجلس ختم ش شده موزه ی مردم شناسی!
📗 کتاب #از_به صفحه ۶۴
شرط موفقیت پذیرش واقعیتهاست.
📙 کتاب #من_او
وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی به خاطر حکمت داده ای، نه به خاطر لوطی کری
📘 کتاب #داستان_سیستان (10 روز با رهبر)
حالا میفهمم که مردم چرا محبتِ کسی را در دل جای میدهند. مردم نه فریفتهی قدرت میشوند و نه گرفتار ِ هیبت. محبت از دروازههای بزرگِ قدرت، دل را فتح نمیکند، بل از پنجرههای کوچکِ ضریح ِخدمت متواضعانه گذر میکند، مانند ِ هرمِ گرما که سیاهِ زمستان از زیر ِ کرسی ِمادربزرگ بیرون میزند…
📒 کتاب #بیوتن صفحه ۷۵
ارمیا چیزی نمیگوید. یعنی نمیفهمد که بگوید…
امّا نویسنده میگوید معماری ِ همهی ازدواجها همینگونه است. هر زنی رازیاست. ازدواج، کشفِ راز نیست، معماری ِ این راز است. برای بچّهمسلمانهایی مثلِ ارمیا این معماری پیچیدهتر است. یعنی راز پیچیدهتر است. به دلیل چشم و گوشِ بستهشان.
؛__________❤__________
#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی #شعر_فارسی
#سرای_فارسی #آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک #حکایت #شعر_آیینی
#نویسنده #رمان #رمان_ایرانی #کتاب_رمان
#رضا_امیر_خانی
- ۷.۵k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط