(فقط یه آرمی بودی) پارت ۲
(فقط یه آرمی بودی) پارت ۲
یکی داشت زنگ میزد
ر: نیومدی عجقم
ا.ت: نمیتونم بیام
ر: بیا اخه من تو کافه سر خیابونتونم زیاد دور نیست میتونی بیای
ا.ت: خب باشه
دلم نمیخواست دلشو بشکونم فکر میکردم اگه برم بیرون هم برام بهتره یه لباس مناسب پوشیدمو رفتم پیش رویا
ر: چطوری خوشگلم
ا.ت: خوبم ممنون
ر: چرا چشمات پف کرده گریه کردی
ا.ت: مامانم همه چیز های بی تی اس رو خراب کرد
ر:برای چی گلم
ا.ت: میگه درستو نمیخونی
ر: تو که همه ی نمره هات بیسته
ا.ت: بهش میگم باور نمیکنه
ر: گلم نمیخوام ناراحتت کنم ولی حق با مادرته
ا.ت: رویا تو هم
ر: عزیزم منظورم اینه که تو دیگه خیلی بهشون وابسته شدی
ا.ت:آره خیلی دوسشون دارم
ر:من میگم تو که فقط یه طرفدار عادی باش
ا.ت: مگه من به غیر از این چیزه دیگه ای بودم
ر: یعنی میگم خیلی دیگه داری نگاشون میکنی چون اونهاهم میرن ازدواج میکنن و تو بعد میخوای چیکار کنی
ا.ت:خوشحال میشم
ر:اخه تو جوری رفتار میکنی فکر میکنی همین جیمین میاد با تو ازدواج میکنه
ا.ت: رویا من همچین حرفی زدم
ر: نه ولی فکر میکنم
ا.ت: غلط فکر میکنی بهترین دوستم بودی فکر میکردم درکم میکنی ولی من دیگه نمیتونم به دوستیمون ادامه بدم خدانگهدار
ر: ا.ت یه لحظه وایسا تو واقعا میخوای بخاطر این هفتا پسر منو ول کنی نرو
سریع رفتم
یه پوستر دیدم روش نوشته
یه مسابقه میکاپ آرتیست بین آرمیا
برنده میکاپ آرتیست بی تی اس میشه
خیلی خوشحال شدم اخه من هم قبلا خیلی
کلاس میکاپ رفته بودم و همیشه تو مسابقه هاشون برنده بودم وای فکر نکنم الان چیزی یادم
باشه فردا تلاشه خودمو میکنم رفتم خونه و به مامانم اهمیتی ندادم و رفتم خوابیدم
فردا
اماده شدم که برم تو مسابقه شرکت کنم
م:کجا
ا.ت؛ میرم پیش رویا
م:سریع برگرد
ا.ت: معلوم نیست کی برمیگردم
سریع رفتم که خودم رو به مسابقه برسونم
یکی داشت زنگ میزد
ر: نیومدی عجقم
ا.ت: نمیتونم بیام
ر: بیا اخه من تو کافه سر خیابونتونم زیاد دور نیست میتونی بیای
ا.ت: خب باشه
دلم نمیخواست دلشو بشکونم فکر میکردم اگه برم بیرون هم برام بهتره یه لباس مناسب پوشیدمو رفتم پیش رویا
ر: چطوری خوشگلم
ا.ت: خوبم ممنون
ر: چرا چشمات پف کرده گریه کردی
ا.ت: مامانم همه چیز های بی تی اس رو خراب کرد
ر:برای چی گلم
ا.ت: میگه درستو نمیخونی
ر: تو که همه ی نمره هات بیسته
ا.ت: بهش میگم باور نمیکنه
ر: گلم نمیخوام ناراحتت کنم ولی حق با مادرته
ا.ت: رویا تو هم
ر: عزیزم منظورم اینه که تو دیگه خیلی بهشون وابسته شدی
ا.ت:آره خیلی دوسشون دارم
ر:من میگم تو که فقط یه طرفدار عادی باش
ا.ت: مگه من به غیر از این چیزه دیگه ای بودم
ر: یعنی میگم خیلی دیگه داری نگاشون میکنی چون اونهاهم میرن ازدواج میکنن و تو بعد میخوای چیکار کنی
ا.ت:خوشحال میشم
ر:اخه تو جوری رفتار میکنی فکر میکنی همین جیمین میاد با تو ازدواج میکنه
ا.ت: رویا من همچین حرفی زدم
ر: نه ولی فکر میکنم
ا.ت: غلط فکر میکنی بهترین دوستم بودی فکر میکردم درکم میکنی ولی من دیگه نمیتونم به دوستیمون ادامه بدم خدانگهدار
ر: ا.ت یه لحظه وایسا تو واقعا میخوای بخاطر این هفتا پسر منو ول کنی نرو
سریع رفتم
یه پوستر دیدم روش نوشته
یه مسابقه میکاپ آرتیست بین آرمیا
برنده میکاپ آرتیست بی تی اس میشه
خیلی خوشحال شدم اخه من هم قبلا خیلی
کلاس میکاپ رفته بودم و همیشه تو مسابقه هاشون برنده بودم وای فکر نکنم الان چیزی یادم
باشه فردا تلاشه خودمو میکنم رفتم خونه و به مامانم اهمیتی ندادم و رفتم خوابیدم
فردا
اماده شدم که برم تو مسابقه شرکت کنم
م:کجا
ا.ت؛ میرم پیش رویا
م:سریع برگرد
ا.ت: معلوم نیست کی برمیگردم
سریع رفتم که خودم رو به مسابقه برسونم
۱۴.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.