دوست دارم به کودکی های مادرم بروم

دوست دارم به کودکی های مادرم بروم ،
چهره ی معصومانه اش را ببینم ؛ وقتی که دارد با دست های کوچکش از چشمه ، آب بر می دارد ،
در آغوشش بگیرم ؛ وقتی که کوزه از دستش رها می شود ،
و اشک های داغش را پاک کنم ؛ وقتی که هق هق کنان به تکه های کوزه ی شکسته نگاه می کند ...
دوست دارم ببویمش ، ببوسمش و کنارش بنشینم ؛ وقتی عروسک پارچه ای اش را کنار باغچه ، خواب می کند و برایش با لحن و صدای نازک کودکانه ، لالایی می خوانَد .
دوست دارم آرام در گوشش بگویم ؛ الهی من فدای تمام دخترانگی و شیطنت هایت ؛
مرا ببخش که آمدم و تو را از دنیای کودکی ات کم کردم ،
مرا ببخش که با خودم برایت نگرانی های تازه آوردم ،
مرا ببخش ...

🖊 نرگس_صرافیان_طوفان

#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۳)

تا تو با منی زمانه با من استبخت و کام جاودانه با من استتو به...

مَرا آرام میدانی، ولی من معدنِ دردَم...میثم_بشیری#ستایش_قلب_...

دیر گاهیست که افتاده ام از خویش بدور شاید این عید به دیدار خ...

امسال برای عید خانه تکانی نکردم ترسیدم عطـر تنت از ذهن خانه ...

در من دخترکی پر از شور و نشاط ، تمام روز ، با شادترین موزیک ...

دوست داشتنت بهانه ایستتا در ایوان بنشینم،و قطره های باران را...

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط