نام کتاب:عروس پاریس
نام کتاب:عروس پاریس
سال انتشار:2012
نویسنده:صدیقه احمدی
خلاصه رمان: پاریس هیچ وقت در خواب نیست. جهانگردان، پاریس را تا صبح بیدار نگه می دارند تا بتوانند از نقطه به نقطه ی این شهر زیبای تاریخی شگفت انگیز دیدن کنند. تا نیمه های شب کافه ها، رستوران ها و مغازه های محله های معروف باز هستند، برج ایفل با نور هزاران چراغ پیوسته به مردم سلام می گوید، قایق های شیشه ای همچنان چهانگردان را روی رودخانه ی سن به گردش شهرِ غرق در نور می برند تا به آن ها ثابت کنند که شب های پاریس زیباترین شب های دنیاست.
قسمتی از رمان : در میان این هیاهو شیدا هر بعدازظهر از آموزشگاه نقاشی «پائولو کالیاری» بیرون می آید و با شتاب به طرف ایستگاه مترو می رود تا خود را سر موقع به مزون لباس «کریستینا» برساند. از آن جا نیز هرشب ساعت دوازده، دوان دوان به طرف ایستگاه مترو می رود تا بتواند با آخرین مترو به خانه برود. تقریبا بیشتر مردم پاریس این دختر ایرانی را می شناسند. تابلوی چهره ی او در همه ی گالری های نقاشی پاریس به دیوار نصب است و هنرجوهای بسیاری از او تابلوهای زیبایی کشیده اند. در بورداهای لباس، عکس او در صفحات اول و گاهی روی جلد چاپ می شود، اما این دختر همیشه خموش و غمین است و هیچ کس علت افسردگی او را نمی داند. نه با کسی درددل می کند، نه با روزنامه ها مصاحبه می کند، نه با کسی دوست است و نه حاضر است ازدواج کند، حتی با خواستگاران پولدار و تحصیلکرده ای که دارد. بین مردم شایعاتی از عشق او نسبت به یک نقاش زبر دست پخش است که نه کسی راز این عشق را می داند و نه کسی این نقاش را دیده است. می گویند او دو اثر هنری از شیدا کشیده است، اما هیچ کس این دو اثر را هم ندیده است.
سال انتشار:2012
نویسنده:صدیقه احمدی
خلاصه رمان: پاریس هیچ وقت در خواب نیست. جهانگردان، پاریس را تا صبح بیدار نگه می دارند تا بتوانند از نقطه به نقطه ی این شهر زیبای تاریخی شگفت انگیز دیدن کنند. تا نیمه های شب کافه ها، رستوران ها و مغازه های محله های معروف باز هستند، برج ایفل با نور هزاران چراغ پیوسته به مردم سلام می گوید، قایق های شیشه ای همچنان چهانگردان را روی رودخانه ی سن به گردش شهرِ غرق در نور می برند تا به آن ها ثابت کنند که شب های پاریس زیباترین شب های دنیاست.
قسمتی از رمان : در میان این هیاهو شیدا هر بعدازظهر از آموزشگاه نقاشی «پائولو کالیاری» بیرون می آید و با شتاب به طرف ایستگاه مترو می رود تا خود را سر موقع به مزون لباس «کریستینا» برساند. از آن جا نیز هرشب ساعت دوازده، دوان دوان به طرف ایستگاه مترو می رود تا بتواند با آخرین مترو به خانه برود. تقریبا بیشتر مردم پاریس این دختر ایرانی را می شناسند. تابلوی چهره ی او در همه ی گالری های نقاشی پاریس به دیوار نصب است و هنرجوهای بسیاری از او تابلوهای زیبایی کشیده اند. در بورداهای لباس، عکس او در صفحات اول و گاهی روی جلد چاپ می شود، اما این دختر همیشه خموش و غمین است و هیچ کس علت افسردگی او را نمی داند. نه با کسی درددل می کند، نه با روزنامه ها مصاحبه می کند، نه با کسی دوست است و نه حاضر است ازدواج کند، حتی با خواستگاران پولدار و تحصیلکرده ای که دارد. بین مردم شایعاتی از عشق او نسبت به یک نقاش زبر دست پخش است که نه کسی راز این عشق را می داند و نه کسی این نقاش را دیده است. می گویند او دو اثر هنری از شیدا کشیده است، اما هیچ کس این دو اثر را هم ندیده است.
۳.۸k
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.