جیمین ویو

جیمین ویو
رفتم تو اتاق ا.ت که دیدم مثل فرشته ها خوابیده خیلی کیوت خوابید بود رفتم رو تختش نشستم بهش نگاه کردم
بعد از چند دقیقه بیدار شد
جیمین:ا.تا بیدار شدی
ا.ت: ها تو از کی اینجایی
جیمین: چند دقیقه هست که اینجام
ا.ت: آها
جیمین: بیا یه چیزی بخور
ا.ت: میخوام برم خونه خودم
جیمین: تو همینجا میمونی
ا.ت: گفتم میخوام برم
جیمین: نمیشه(عصبی)
ا.ت: اییشششش مگه زوره
جیمین: آره زوره من موقعی که عاشقتم دیگه همیشه پیشم میمونی فهمیدی
ا.ت: باشه بابا اصلا حوصله ی دعوا ندارم تو برو منم میام
جیمین : باشه زود بیای ها
ا.ت: وااا مگه من میخوام برم سفر بعد بیام یه دیقه دیگه میام پایین بزار ویندوزم بیاد سره جاش
جیمین: باش(خنده)
ا.ت ویو
جیمین رفتم منم رفتم پایین نشستم رو صندلی و غذا خوردیم بعدش رفتم تو حیاط تا بچرخم
همه جارو گشتم که یه تاب دیدم رفتم رو اون تاب نشستم تاب دو نفره بود تو فکر بودم که یکی اومد و نشست کنارم
نگاه کردم دیدم جیمین
دیدگاه ها (۱۱)

جیمین ویودیدم ا.ت نشسته رو تاب منم نشستم کنارش اهمیتی نداد ...

چقدر از پیجم راضی هستین راست بگین

اسلاید اول اتاق ا.تاسلاید دو لباس ا.ت

جیمین: اااا.‌.تتت پاشوا.ت: هان رسیدیمجیمین: آره بلند شوا.ت: ...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط