او یک زن قسمت دهم چیستا یثربی
#او_یک_زن#قسمت_دهم#چیستا_یثربی
تا آمدم چیزی بگویم ؛گفت:ساعتشو بگید ؛ ماشین میفرستم دنبالتون.هفت؛ دفتر آنها! دوستم راست میگفت."هفت"! این بار شیکترین مانتویی راکه داشتم پوشیدم ؛عمه ام برایم از فرانسه آورده بود.از همان مارکدارها! بهترین عطری که داشتم زدم؛ از همان گرانها! کمی هم آرایش کردم و جلوی موهای فرفری ام را صاف کردم؛ نمیدانستم چرا این کارها را میکنم!شاید، فقط برای تنوع! دفعه ی پیش نمیدانستم رییسم کیست! حالا میدانستم شهرام نیکان است!کسی که نصف زنان و دختران این مملکت؛ فقط دوست داشتند یک بار او را از دور ببینند؛ یا یک عکس، با او بیندازند! ماشین سر ساعت هفت دم در بود.راننده ای شیکپوش با ژیله ی مشکی و پیراهن سفید ! و ماشین گرانقیمتی که اسمش را هم نمیدانستم! عقب نشستم و مثل یک پرنسس؛ به سمت دفتر نیکان برده شدم.نزدیک دفتر، دو باره دل درد کشنده! روده هایم در هم میپیچید ، و عرق سرد کرده بودم.تشنج! سه عدد زاناکس را از کیفم درآوردم و با ته نوشابه ای که در کیفم بود؛ بلعیدم. این بار فکر همه چیز را کرده بودم؛ در خانه؛ یک قرص خورده بودم.اما حدس میزدم؛ نزدیک دفترش دوباره دل درد بگیرم و تنفسم دچار مشکل شود.برای همین ؛مجهز آمده بودم! یاد حرف دکتر استرالیایی افتادم ؛ وقتی اولین بار زاناکس را برایم مینوشت ؛ روزی یک میلیگرم خانم.نه بیشتر قول؟و الان از اول صبح تا حالا پنج میل خورده بودم.پنج عدد زاناکس یک! راننده در را برایم باز کرد.نی نی موهایش را بالای سرش جمع کرده بود و با دو دوستش نشسته بودندو فال قهوه میگرفتند.دامنش کوتاه بود.فکر کردم حتما این نی نی باید فامیلش باشد؛ وگرنه چرا بی حجاب میگردد!سلام سردی دادم.هیچکدام از آن زنان؛ نگاهم نکردند!بهتر!نی نی؛ حواسش از زیر چشم به مانتو و ظاهر من بود؛گفت :منتطرتونن!به در زدم.با صدای بم خوبی گفت:بفرمایید! تا آمدم وارد شوم؛ صدای نی نی را شنیدم؛ با خنده به دوستانش:حالا یه مدت" نلی مالیسم داریم!" و هر سه از خنده ترکیدند! بخصوص یکیشان که خیلی چاق بود؛ شیرینی در گلویش گرفت و داشت خفه میشد! بقیه میخندیدند و پشت او میزدند. مرا میگفتند؟! بی ادبها! نلی مالیسم چیه؟ به چه حق زنیکه پیزوری؛ با اون موهای مشکی و قرمز دو رنگه ی سوخته ش ؛ برای اسم من پسوند گذاشته؟ کوبیسم و رمانتیسم و مینی مالیسم و هزار تا کوفت دیگه شنیده بودیم؛ "نلی مالیسم" نداشتیم ! واسه چی اسممو دزدیدی؟بی شخصیت میخندید! خوبه من بگم :نی نی موهات سوخته! برو کچل کن از اول در بیاد! رنگ سرخ به موی مشکیت نساخته! کچل!..میخواستم خفتشان کنم...دستی آستینم را کشید داخل!نیکان بود.سلام! بانو....
تا آمدم چیزی بگویم ؛گفت:ساعتشو بگید ؛ ماشین میفرستم دنبالتون.هفت؛ دفتر آنها! دوستم راست میگفت."هفت"! این بار شیکترین مانتویی راکه داشتم پوشیدم ؛عمه ام برایم از فرانسه آورده بود.از همان مارکدارها! بهترین عطری که داشتم زدم؛ از همان گرانها! کمی هم آرایش کردم و جلوی موهای فرفری ام را صاف کردم؛ نمیدانستم چرا این کارها را میکنم!شاید، فقط برای تنوع! دفعه ی پیش نمیدانستم رییسم کیست! حالا میدانستم شهرام نیکان است!کسی که نصف زنان و دختران این مملکت؛ فقط دوست داشتند یک بار او را از دور ببینند؛ یا یک عکس، با او بیندازند! ماشین سر ساعت هفت دم در بود.راننده ای شیکپوش با ژیله ی مشکی و پیراهن سفید ! و ماشین گرانقیمتی که اسمش را هم نمیدانستم! عقب نشستم و مثل یک پرنسس؛ به سمت دفتر نیکان برده شدم.نزدیک دفتر، دو باره دل درد کشنده! روده هایم در هم میپیچید ، و عرق سرد کرده بودم.تشنج! سه عدد زاناکس را از کیفم درآوردم و با ته نوشابه ای که در کیفم بود؛ بلعیدم. این بار فکر همه چیز را کرده بودم؛ در خانه؛ یک قرص خورده بودم.اما حدس میزدم؛ نزدیک دفترش دوباره دل درد بگیرم و تنفسم دچار مشکل شود.برای همین ؛مجهز آمده بودم! یاد حرف دکتر استرالیایی افتادم ؛ وقتی اولین بار زاناکس را برایم مینوشت ؛ روزی یک میلیگرم خانم.نه بیشتر قول؟و الان از اول صبح تا حالا پنج میل خورده بودم.پنج عدد زاناکس یک! راننده در را برایم باز کرد.نی نی موهایش را بالای سرش جمع کرده بود و با دو دوستش نشسته بودندو فال قهوه میگرفتند.دامنش کوتاه بود.فکر کردم حتما این نی نی باید فامیلش باشد؛ وگرنه چرا بی حجاب میگردد!سلام سردی دادم.هیچکدام از آن زنان؛ نگاهم نکردند!بهتر!نی نی؛ حواسش از زیر چشم به مانتو و ظاهر من بود؛گفت :منتطرتونن!به در زدم.با صدای بم خوبی گفت:بفرمایید! تا آمدم وارد شوم؛ صدای نی نی را شنیدم؛ با خنده به دوستانش:حالا یه مدت" نلی مالیسم داریم!" و هر سه از خنده ترکیدند! بخصوص یکیشان که خیلی چاق بود؛ شیرینی در گلویش گرفت و داشت خفه میشد! بقیه میخندیدند و پشت او میزدند. مرا میگفتند؟! بی ادبها! نلی مالیسم چیه؟ به چه حق زنیکه پیزوری؛ با اون موهای مشکی و قرمز دو رنگه ی سوخته ش ؛ برای اسم من پسوند گذاشته؟ کوبیسم و رمانتیسم و مینی مالیسم و هزار تا کوفت دیگه شنیده بودیم؛ "نلی مالیسم" نداشتیم ! واسه چی اسممو دزدیدی؟بی شخصیت میخندید! خوبه من بگم :نی نی موهات سوخته! برو کچل کن از اول در بیاد! رنگ سرخ به موی مشکیت نساخته! کچل!..میخواستم خفتشان کنم...دستی آستینم را کشید داخل!نیکان بود.سلام! بانو....
۳.۱k
۲۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.