پارت هفتم فیک شاید باید کنار بیام

وقتی بهوش اومدم توی درمانگاه مدرسه بودم و
تهیونگ بالا سرم بود
تهیونگ با بعض گفت :«
تو .......!! تو‌ .‌‌.....!!! چرا ‌‌‌‌....!!
ازم مخفی کرده بودی ؟!؟؟
یعنی من اینقدر برات بی ارزش بودم!»
(/وا چرا یه جوری باهام حرف میزد
که انگار دوست دخترشم
خخخخ .... چه حرفا منو تهیونگ
با هم تو رابطه باشیم از حق نگذریم خنده داره
اما نگاهش باعث میشد احساس ‌کنم
قلبم به درد بیاد دروغ نگم منم یه حس هایی داشتم /)
آروم گفتم:« ب ... بخشید...
دلم نمی خواست .. باعث اذیت
تو یا جنی و جین بشم ...
یا باعث اذیت خانوادم ...»
ویو تهیونگ
با این حرفش دنیا رو سرم خراب شد
یعنی دوست دخترم
فکر می‌کنه
برای ما یه بار اضافیه
(درست شنیدید
قبل از اینکه جه هوا بزرگتر
به این بدن بیاد....
جه هوا کوچکتر تهیونگ ..
رو دوست داشت و تهیونگ هم عاشق اون بود .....
وقتی جه هوا بزرگ تر اومد
اونا تقریباً دو هفته تو رابطه بودن )
یهو با صدای جه هوا
رشته افکارم پاره شد
اون با صدای خیلی نازک گفت:« تهیونگ
در این باره چیزی به کسی نگو »
بعد یهو دستش رو گذاشت روی سرش و از هوش رفت ....
ویو جه هوا
بعد از این که به تهیونگ گفتم چیزی نگه یهو سرم تیر کشید
و فکر کنم از هوش رفتم و وارد یه اتاق شدم
یه صدایی اومد
جه هوا ....جه هوا ....
برگشتم من کوچیک بود ....
جه هوا اصلی:«
سلام
اومدی برگردی به دنیا خودت »؟!!
جه هوا کوچیکه :« از این دنیا لذت ببر»
ج . ب (جه هوا بزرگتر):«
چی .... ؟؟!!
من دنیا خودم و می‌خوام
بدنم.... کتابام ....
طرفدارام»
ج . ک :«
وقتی بدن تو مرد هم زمان روح منم مرد!!
این طوری شد که تو دنیا منی
لطفاً از اون
(منظورش تهیونگه اما جه هوا نفهمید)مراقبت کن »
و بعد محو شد ...!
کم کم بلند شدم تو ماشین بودم
که یهو ....... راننده گفت :«
از خواب بلند شدید خانم؟! »
گفتم:«اوه بله !»
تهیونگ چیزی به راننده نگفته بود
خدا رو شکر
آه درد می‌کنه شیکمم
سه بوم خر !!
رسیدیم با سرعت نور دویدم سمت اتاقم
در قفل کردم روی تختم نشستم
یهو
به خونه فکر کردم
به کتابم
بی اختیار زدم زیر گریه
که صدای در اومد
آروم گریه کردم
که صدامو نشنوه ....
جیمین منو دیده بود
جیمین گفت:« حالت خوبه ...!؟!
چیزی نگفتم....
وای دیگه نمی‌تونستم جلوی گریه‌هامو بگیرم و بلند گریه کردم
همه جمع شدن که یهو .....
.
..
...
..
.
پایان پارت هفتم
(ممنون از خوانندگان گرامی)
کامنت یادت نره
شرایط ۲ تا کامنت
بزارید لطفاً....!!
دیدگاه ها (۳)

هو هو هو هو ۹۲ تایید شدنمون مبارک

کدومشون رو برای پروفایل انتخاب کنم

واقعا دوست دارم یه بار تنها پاشم برم ایجاها

پارت ششم فیک `` شاید باید کنار بیام ``

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط