سخنی نمانده دیگر ز چه گویم؟ ز که گویم؟ چه بگویم؟ نه کلامی، نه کسی، نه هیچ چیزی پُرِ هیچ ماندم اینجا وَ خیالم وَ جهانم وَ دلم، چقدر خالی ... پُرِ آسمانم اما؛ بال پر زدن چه حاجت؟ حالِ پر زدن ندارم !
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.