جغد کوچولوی من

جغد کوچولوی من 🦉:
part: 38
.
A:
اوف دستم خیلی درد میکرد
امیر بعد از چند مین اومد
دیانا: امیر اون کرم بده به منــــــــ
امیر: بفرمایید بانو
دیانا داشت با دقت کرم میزد روی دستم
-دستت درد نکنه امیر
ممد: نظرتون چیه امروز بریم خری..
پانیذ: من که پایه ام
امیر: ریدی داداش الان دیگه به فنا میریم
ارسلان: دهنتو میبستی چیزی نمیشد
پانیذ: گیر ندید بعدشم بریم ایران عروسی منو ممده
-ولی ما بعد ایران میریم قشم
پانیذ: بعد از قشمم
دیانا: خب زوده ولی بریم خرید
پسرا: این دفعه بیخیال
دخترا: نعع
-ممد گوه خورد ایندفع نع
نیکا: اق غر نزنید من رفتم اماده شم
دیانا و پانیذ: منم رفتم
دخترا رفتن مام نگاشون کردیم
ممد: مثل اینکه بد ریدم
-دیگه چاره ی نداریم صبر کنید بیان پایین
امیر: اوفففف
D:
رفتم توی اتاق اماده شدم(عکس هست)
تینت زدم کانسیلر
من رفتم بیرون دخترا اومدن بیرون
-اوف چه تیپی زدین
نیکا: شما خوشگل کردین
پانیذ: ولی به زیبای تیپ شما نمیرسه
-خب بریم پایین پسرا منتظرن
رفتیم پایین
-خب پسرا بلند شین بریم
ممد: چه خوشگل کردین خانوما
پانیذ: یعنی زشت بودیم
امیر: ممد به نظرم امروز دهنتو ببند هر دقیفه داری میرنی
ارسلان: منم موافقم
پانیذ: نمکا نمک هاتون برا شام نگه دارین
-اِ حرف از شام شد شامم بیرون بخوریم
دخترا: یسس
ارسلان: وای چه خرجی داریم امروز ما
-عشقم ببند خب بریم دیگه
رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم
-ممد ایندفعه ام شانس نیوردی من جلو نشستم
ممد: شانس من همیشه ک. ی.
ارسلان: ممد بی ادب
ممد: نه خیلی شما با ادبین
امیر: کص نگین راه بیفت بریم
-بچها بیاین امشب بریم خونه مامان من
پانیذ: راست میگی ولی بعدش ما ترکیه می مونیم
-شما اره ولی من باید برم ایران
نیکا: چراا
-چون کارای کافه عقب مونده تازه باید بریم قشم
نیکا: قشم کی میریم؟
-یک هفته دیگه بیاین ایران بریم قشمم
پانیذ: ممد ما کی بریم ایران
ممد: دو روز دیگه
ارسلان: رسیدیمم
رفتیم پایین هرکی دست عشقشو گرفت رفتن
دیدگاه ها (۳)

جغد کوچولوی من 🦉: part: 39D: از ملشین پیاده شدیم هرکی دست عش...

جغد کوچولوی من 🦉: part: 40D: سر راه ارسلان وایستاد غذا گرفتق...

جغد کوچولوی من 🦉: part:37. D:ای ننه چه گردنبند خوشگلی-ارسی ع...

جغد کوچولوی من 🦉:part: 36. دیانا: دختره  انتر اکبیریارسلان: ...

رمان بغلی من پارت ۷۰ارسلان: الهی بمیرم سردشه بپوش من نمیخوام...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط