بی جان:پس زخم هایمان چه؟
بیجان:پس زخم هایمان چه؟
خدای رنگین کمان: با آن ها چال میشوید.
بی جان:پس تو کجایی؟
خدای رنگین کمان:سکوت
بی جان: چرا خورشید را وادار نمیکنی طلوع کند؟ تا از زخم هایمان عبور کند؟
خدای رنگین کمان: سکوت
بیجان:پس درد هایمان چه؟
خدای رنگین کمان:سکوت
بی جان: آیا تواقعا خدای رنگین کمانی؟ پس حرف هایمان چه؟
پس فریادم چه؟
پس صدا زدن هایم چه؟
خدای رنگین کمان:سکوت
بیجان: دستانم را میگیری؟
خدای رنگین کمان: البته
بیجان: دستانمان را میگیری؟
خدای رنگین کمان :البته
بی جان: چه زمان؟
خدای رنگین کمان: زمانی که دست های هم را بگیرید نور شوید از زخم های هم عبور کنید.
بیجان: سکوت
محی••
خدای رنگین کمان: با آن ها چال میشوید.
بی جان:پس تو کجایی؟
خدای رنگین کمان:سکوت
بی جان: چرا خورشید را وادار نمیکنی طلوع کند؟ تا از زخم هایمان عبور کند؟
خدای رنگین کمان: سکوت
بیجان:پس درد هایمان چه؟
خدای رنگین کمان:سکوت
بی جان: آیا تواقعا خدای رنگین کمانی؟ پس حرف هایمان چه؟
پس فریادم چه؟
پس صدا زدن هایم چه؟
خدای رنگین کمان:سکوت
بیجان: دستانم را میگیری؟
خدای رنگین کمان: البته
بیجان: دستانمان را میگیری؟
خدای رنگین کمان :البته
بی جان: چه زمان؟
خدای رنگین کمان: زمانی که دست های هم را بگیرید نور شوید از زخم های هم عبور کنید.
بیجان: سکوت
محی••
۵۳.۲k
۲۷ آبان ۱۴۰۱