فیک عشق وحشی قسمت دوم
پدر بزرگ به رومان گفت برای تاج گذاری ات
یه جشن ترتیب بده پسرم رومان رفت توی اتاق کارش و غنچه رو صدا کرد اون هم اومد داخل و گفت بله ارباب بفرمایید
رومان با غرور بهش نگاه کرد و گفت امشب برای تاج گذاری من جشن ترتیب دادم و باید همه جای عمارت تمیز و مرتب باشه
غنچه خندید و گفت حتما ارباب رومان با حالت خشن گفت مرض به چی میخندی دختر مگه جوک گفتم بهت غنچه ترسید و هیچ نگفت رومان گفت برو به کارت برس
وقتی که همه کارهای عمارت انجام شد رومان با لباس بسیار زیبا پادشاهی اش اومد پایین از پله و کلی دختر های جوان مهمان های محترم بودن و یکی از خدمتکار ها گفت چقدر این لباس به هیکل عضله اییش میاد غنچه محل نداد به حرف های خدمتکار رفت و پذیرایی میکرد و رومان مخصوصا گفت تاج رو غنچه بیاره
غنچه میترسید بندازه چون سنگ های گرون قیمتی روش بود با کمال خونسردی آورد و خم شد تا رومان بزاره سرش پدر بزرگ هم گذاشت روی روسر رومان. و همه دست جیغ زدن و رومان گفت شاد باشید و مشغول رقصیدن شدن
یه جشن ترتیب بده پسرم رومان رفت توی اتاق کارش و غنچه رو صدا کرد اون هم اومد داخل و گفت بله ارباب بفرمایید
رومان با غرور بهش نگاه کرد و گفت امشب برای تاج گذاری من جشن ترتیب دادم و باید همه جای عمارت تمیز و مرتب باشه
غنچه خندید و گفت حتما ارباب رومان با حالت خشن گفت مرض به چی میخندی دختر مگه جوک گفتم بهت غنچه ترسید و هیچ نگفت رومان گفت برو به کارت برس
وقتی که همه کارهای عمارت انجام شد رومان با لباس بسیار زیبا پادشاهی اش اومد پایین از پله و کلی دختر های جوان مهمان های محترم بودن و یکی از خدمتکار ها گفت چقدر این لباس به هیکل عضله اییش میاد غنچه محل نداد به حرف های خدمتکار رفت و پذیرایی میکرد و رومان مخصوصا گفت تاج رو غنچه بیاره
غنچه میترسید بندازه چون سنگ های گرون قیمتی روش بود با کمال خونسردی آورد و خم شد تا رومان بزاره سرش پدر بزرگ هم گذاشت روی روسر رومان. و همه دست جیغ زدن و رومان گفت شاد باشید و مشغول رقصیدن شدن
- ۳.۷k
- ۰۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط