زمان:دوشنبه،۱۸ ژوئن ۲۰۱۳
زمان:دوشنبه،۱۸ ژوئن ۲۰۱۳
ساعت:۴ و ۱۵ دقیقه بعد از ظهر
مکان: عمارت کیم_ونیز_روم
پرده ها رو کشیده بود،خونه تاریک بود
هیچ صدایی نبود،سکوت مطلق،طوری که صدای پلک زدن خودت رو میشنیدی
روی تخت دراز کشیده بود
لاغر،بیجون،خسته...
با لباس های گشادش لای پتو ها روبه سقف دراز کشیده بود و روی نریختن اشک هاش تمرکز می کرد
تهیونگ رفت... و آره...عذاب وجدان داشت بخاطر ترک آدمی که میدونست بهش نیاز داره،می دونست یک ساعت هم بدون اون نمی تونه! برای همین بود که عمارت رو به براش گذاشت؟..
برای جئون جونگ کوک اهیتی نداشت...حالا که اون رفته بود! اون به هر حال ولش کرده بود! با این فکر ها تنهاش گذاشته بود!
کیم تهیونگ من...
دنیام بدون تو رنگی نداره
رد بوسه هات روی بدنم،صورتم و لب هام داره محو می شه
این خونه بدون تو تاریکه،صدات باد که بهش روشنایی میداد
بوی سیگارت،چند وقته توی بالکن نپیچیده،یادته هیچ وقت کنار من نمیکشیدی؟... اگه توی بالکن هم بودم مجبورم می کردی برم داخل...می گفتی برای ریه هات ضرر داره! آقای کیم یک سوال دارم...بوی سیگار برای نفس من بدتر بود یا دوماه بغض؟؟
یادته یکبار دستم رو با کاتر بریدم؟ دعوام کردی
بهم گفتی تا وقتی تو هستی حق ندارم با بدنم کاری کنم
حالا تو نیستی،منم دستم رو با تیغ زدم
انقدر زدم که دیزاینی که باهم برای حموم طراحی کرده بودیم از سفید و صورتی شد *قرمز* ...
کجایی ببینی صورتی که هر شب روی سینت آروم می گرفت استخونی شده؟؟
کجایی ببینی چشم هایی که روشون بوسه میزاشتی بی روح شده؟؟
کیم تهیونگ من خستم...
تهیونگی...
تهیونگ هیونگ...
برمیگردی؟
تو بهم گفتی هنوز مثل قبل عاشقمی...گفتی بهت اعتماد کنم...گفتی برمیگردی
ژنرال چقدر صبر کنم؟؟
کسی که دلیلت برای زندگیست
کسی که به چشم هایش قسم خوردی که ترکش نکنی
کسی که نفس هایت بهش بنده
کسی که دریای آرامشته
فرشتهات...
بال هاش کنده شده!
ژنرال دست های فرشتهات زخمیه و پاهاش جونی برای ادامه دادن نداره!
زودباش ژنرال...سریع تر بدو...فرشته ات داره جون میده...
سریع تر ژنرال...دیر نرسی... وقتی نرسی که فرشته ات تبدیل به شیطان شده باشه...یالا ژنرال...داره دیر میشه...
ساعت:۴ و ۱۵ دقیقه بعد از ظهر
مکان: عمارت کیم_ونیز_روم
پرده ها رو کشیده بود،خونه تاریک بود
هیچ صدایی نبود،سکوت مطلق،طوری که صدای پلک زدن خودت رو میشنیدی
روی تخت دراز کشیده بود
لاغر،بیجون،خسته...
با لباس های گشادش لای پتو ها روبه سقف دراز کشیده بود و روی نریختن اشک هاش تمرکز می کرد
تهیونگ رفت... و آره...عذاب وجدان داشت بخاطر ترک آدمی که میدونست بهش نیاز داره،می دونست یک ساعت هم بدون اون نمی تونه! برای همین بود که عمارت رو به براش گذاشت؟..
برای جئون جونگ کوک اهیتی نداشت...حالا که اون رفته بود! اون به هر حال ولش کرده بود! با این فکر ها تنهاش گذاشته بود!
کیم تهیونگ من...
دنیام بدون تو رنگی نداره
رد بوسه هات روی بدنم،صورتم و لب هام داره محو می شه
این خونه بدون تو تاریکه،صدات باد که بهش روشنایی میداد
بوی سیگارت،چند وقته توی بالکن نپیچیده،یادته هیچ وقت کنار من نمیکشیدی؟... اگه توی بالکن هم بودم مجبورم می کردی برم داخل...می گفتی برای ریه هات ضرر داره! آقای کیم یک سوال دارم...بوی سیگار برای نفس من بدتر بود یا دوماه بغض؟؟
یادته یکبار دستم رو با کاتر بریدم؟ دعوام کردی
بهم گفتی تا وقتی تو هستی حق ندارم با بدنم کاری کنم
حالا تو نیستی،منم دستم رو با تیغ زدم
انقدر زدم که دیزاینی که باهم برای حموم طراحی کرده بودیم از سفید و صورتی شد *قرمز* ...
کجایی ببینی صورتی که هر شب روی سینت آروم می گرفت استخونی شده؟؟
کجایی ببینی چشم هایی که روشون بوسه میزاشتی بی روح شده؟؟
کیم تهیونگ من خستم...
تهیونگی...
تهیونگ هیونگ...
برمیگردی؟
تو بهم گفتی هنوز مثل قبل عاشقمی...گفتی بهت اعتماد کنم...گفتی برمیگردی
ژنرال چقدر صبر کنم؟؟
کسی که دلیلت برای زندگیست
کسی که به چشم هایش قسم خوردی که ترکش نکنی
کسی که نفس هایت بهش بنده
کسی که دریای آرامشته
فرشتهات...
بال هاش کنده شده!
ژنرال دست های فرشتهات زخمیه و پاهاش جونی برای ادامه دادن نداره!
زودباش ژنرال...سریع تر بدو...فرشته ات داره جون میده...
سریع تر ژنرال...دیر نرسی... وقتی نرسی که فرشته ات تبدیل به شیطان شده باشه...یالا ژنرال...داره دیر میشه...
۳.۸k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.