درخواستی

پارت۶

بعد از اون اجرا، موج جدیدی از ویدیوها توی اینترنت پخش شد.
فن‌ها صحنه‌هایی رو که مینهو به ات لبخند زده بود، یا وقتی فلیکس حمایتش کرده بود، بریدن و توی توییتر پست کردن.
یکی نوشته بود:
«دیدین؟ اون دیگه تنها نیست. اعضا پشتشن.»

کم‌کم، زیر پست‌های ات دیگه فقط هیت نبود.
کامنت‌هایی مثل:
– «ما کنارتیم، لبخندت رو دوست داریم.»
– «دیگه نذار هیچ‌کس خاموشت کنه.»
– «عضو نهم استی، همیشه باهامونه.»

هر بار که ات این پیام‌ها رو می‌دید، هنوز قلبش می‌لرزید. خاطره‌ی جعبه‌ها، عروسک‌های پاره‌شده و خون مصنوعی هنوز تو ذهنش بود… اما دیگه وقتی به عقب نگاه می‌کرد، تصویر دست‌هایی رو می‌دید که حالا کنارش بودن.

یک شب، وقتی همه بعد از تمرین دور هم جمع شده بودن، چان به شوخی گفت:
– خب، حالا کی آماده‌ست یه خانواده‌ی واقعی باشه؟

همه خندیدن. ات هم خندید… اما این بار نه برای پنهان کردن درد، بلکه چون واقعا خوشحال بود.

نور استیج همیشه می‌تونست سنگین و ترسناک باشه.
ولی حالا، با صدای هزاران فن و هشت جفت چشم که دیگه با گرما بهش نگاه می‌کردن، اون نور تبدیل شد به چیزی شبیه خونه.

و ات فهمید:
هیچ‌وقت دیگه تنها نیست.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
#فیکشن
#فیک
#سناریو
#استری_کیدز
#فیک_استری_کیدز
دیدگاه ها (۱۶)

معرفی فیکشن

پارت1

درخواستی

درخواستی

دوست پسر دمدمی مزاج

سلام بچه ها من هر چیزی که قبلا فعالیت کردم رو از توی گوگل می...

خوشگلا مسابقهٔ جدید داریم البته این سری من برنده رو انتخاب ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط