رسیدن خونه ی جونگ کوک

رسیدن خونه ی جونگ کوک

یونا: عزیزم بیا بغلم (با حالت مستی)

جونگ کوک: بیا

یونا: برو اون ور مرتیکه ی منحرف

جونگ کوک: تو که خودت گفتی بغلت کنم

یونا: عشقم بغلم کن

جونگ کوک: دیگه بهم نمیگی مرتیکه

یونا: نمیگم

جونگ کوک: بیا بغلم

یونا: چیکار میکنی مرتیکه این دومین بار که داری الکی بغلم می کنی برو اونور می خوام بخوابم

جونگ کوک: این دیگه چیه سریع مود عوض میشه باشه بیا بخواب

(صبح)

یونا ویو

با برخورد نور خورشید از خواب بیدار شدم

داخل یه اتاق با تم مشکی بودم که یهو کل اتفاق دیروز رو یادم اومد آخه چجوری داخل صورتش نگاه کنم در اتاقو باز کردم و رفتم پایین

جونگ کوک: سلام

یونا: سلام (خنده ی ضایع)



لطفا حمایت کنید 🫰🏻🌹
🫰🏻💜............... ........
دیدگاه ها (۰)

جونگ کوک: سلام بیا صبحونه نشست جونگ کوک: امم راستش می خواستم...

یونا ویو امروز جونگ کوک رفت آمریکا ناراحتم که نتونستم برم خ...

یونا رسید پارتی یونا ویو وقتی رفتم داخل همجا صدای آهنگ میومد...

ادامه داستان داخل مدرسه جیمین: سلام یونا: سلام جیمین: ام من ...

رمان عشق و نفرت پارت ۱۲خلاصه رفتیم خونه ی مامان جونگ کوک سان...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط