جونگ کوک سلام بیا صبحونه

جونگ کوک: سلام بیا صبحونه

نشست

جونگ کوک: امم راستش می خواستم یه چیزی رو بهت بگم

یونا: بگو

جونگ کوک: من قراره فردا برم آمریکا معلوم هم نیست کی برمیگردم


یونا ویو

وقتی گفت میخواد بره آمریکا انگار یه سطل آب یخ رختن روم خیلی ناراحت شدم

یونا: امم جونگ کوک من باید برم خونه خدا حافظ

جونگ کوک: به این زودی می خوای بری

یونا: آره یه کار مهم

جونگ کوک ویو

امروز اصلا حوصله چیزی رو ندارم اصلا دوست ندارم برم آمریکا اما مجبورم

فردا صبح

جونگ کوک ویو

با صدای آلارم گوشی بیدار شدم وسایلمو جمع کردم حموم رفتم لباس پوشیدمو غذا خوردم و راه افتادم به سمت فرودگاه اسم پرواز منو صدا زدن برای آخرین بار پشت سرمو نگاه کردم

جونگ کوک: دلم خیلی برات تنگ میشه یونا 🥲


لطفا حمایت کنید 🤍🫰🏻
پارت بعد رو بزودی میزارم 💜
🌹💜💖🖇🖐🏻✌🏻🥰😘♥🫀
دیدگاه ها (۵)

یونا ویو امروز جونگ کوک رفت آمریکا ناراحتم که نتونستم برم خ...

ادامه داستان یونا: خب بیان بریم فیلیکس: بریم هانا: منم آمادم...

رسیدن خونه ی جونگ کوک یونا: عزیزم بیا بغلم (با حالت مستی) جو...

یونا رسید پارتی یونا ویو وقتی رفتم داخل همجا صدای آهنگ میومد...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟏عشق مافیاویو بورامجئون بورام هستم ۱۹ سالمه و ۲ ساله با...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟗عشق مافیا ویو یونادستام میلرزه. با ترس همراه جونگ کوک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط