وانشات دوشاتی از کوک (درخواستی)

وانشات baby

برای اولین بار توی زندگی مشترکتون ی دعوا انقدر طولانی شده بود نزدیک دو هفتخ بود که باهم قهر بودین و این تورو خیلی اذیت میکرد ، دوست داشتی سریعتر باهاش اشتی کنی ولی غرورت نمیزاشت نمیخواستم اول تو معذرت خواهی بکنی
دعواتون سر این بود که تو ۴ ماه بود که باردار بود و میخواست قبل از اینکه کوک بفهمه بچه رو سقط کنه ولی اتفاقی کوک جواب ازمایش رو توی کیفت دید و از اونجا دعولتون شروع شده بود

صدای در خونه اومد....
کوک اومده بود خونه ، بدون توجه بهش مشغول کارت شدی و کوکم هیچ اهمیتی نداد و به سمت حموم رفت
تو حسابی حوس خوراکی کرده بودی ولی بحاطر اینکه بیرون برف میومد نمیتونستی بری بیرون چون ممکن بود سرما بخوری
دو دل بود که به کوک بگی یا نه ولی اخر تصمیم گرفتی و رفتی لباس گرم پوشیدی و کیف پولتو برداشتی و سویچ ماشینتو گرفتی و رفتی سمت در که یهو صدای کوک از پشتت اومد
گفت:کجا داری میریییی؟؟؟
قدون توجه بهش دروباز کردی خواستی بری بیرون که یهو درو محکم کوبید و بست
گفت:چرااا جوابمو نمیدی؟ با تواام کجا داری میری؟
با عصبانیت گفتی: مگه برات مهمه؟ تو اصلا بهم توجه میکنی؟ اصلا تاحالا حالمو پرسیدی دو هفتست که قهریم ولی تو پا پیش گذاشتی تا اشتی کنیم؟ نه معلومه که نهههههه
تو اصلا دوستم نداری.........
ادامه دارد


شرط کامنت:۵ تا