بنده ی یک دل منم بند قبای تورا

بنده ی یک دل منم بند قبای تورا
چاکر یکتا منم زلف دوتای تورا

خاک مرا تا ب باد بر ندهد روزگار
من ننشانم ز جان باد هوای تو را

کاش رخ من بدی خاک کف پای تو
بوسه مگر دادمی من کف پای تو را

تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من
جعبه ز سینه کنم تیر جفای تو را

بار نیامد دلم در شکن زلف تو
گر نه ب گردن کشم بار بلای تو را

بنده سنایی تو را بندگی از جان کند
گوی کلاه تو را بند قبای تو را

#سنایی
دیدگاه ها (۱)

وارد زندگی‌ات می‌‌شوندبرایِ شب‌هات قصهبرای قصه‌ها شهرزاد می‌...

همیشه فکر می کردم آدم ها می توانند در خیال هم عاشق هم بشوند ...

وقتی که عشق مضحکه ی دست ماه شددیدیخیال خام پلنگتتباه شدنفرین...

ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺧﺎﮎ ﻫﺴﺘﻨﺪﻭ ﻣﻐﺰﻫﺎﯼ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺩﺭﺍﺳﺎﺭﺕ ﺧﺮ...

ازدواج از روی اجبار۲ پارت ۱۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط