حال که باهم غریبه شدهایم و دیگر حرفی بامن نداری از طو

حال که باهم غریبه شده‌ایم و دیگر حرفی بامن نداری، از #طو خواهشی دارم.
می‌شود دوباره از نو باهم آشنا شویم؟🌱


#عین_شین_قاف



بعدازظهرهای شنبه
حول و حوش ساعت هفت
منتظر تماسش بودم
زنگ می‌زد و کلی شاکی بود!

می‌گفت:
نمی‌بینی هوا چقدر لعنتی شده؟!
تو فکر نمی‌کنی شاید در این هوای سرد دلم قهوه می‌خواهد؟! شاید دلم می‌خواهد وسط خیابان کلافه‌ات کنم! اصلا دلم می‌خواهد بازویم را نیشگون بگیری!
واقعا که چقدر بی‌فکری...
آنقدر می‌گفت تا بگویم:
یک ساعت دیگه دم در کافه...

عزیزم بعدازظهر شنبه است
هوا هم که سرد و لعنتی شده،
احیانا من نباید به تو زنگ بزنم؟!
احیانا دلت دیوانه بازی نمی‌خواهد؟!
هر چند مدت‌هاست نمی‌آیی
اما من مثل هر هفته آماده شده‌ام
یک ساعت دیگه دم در کافه...

#علی_سلطانی
#حرف‌هایی_هست_برای_نگفتن
#عاشقانه_ستاره_باروون


#Setareh_baroon
#Hamisheh_sabz
#Mistress_of_the_Moon
دیدگاه ها (۰)

روزایی كه باهات كمتر حرف ميزنماحساس ميكنم اون روز رو زندگى ن...

کمی دست نگه دار و ببین باید کجای روحت را پانسمان کنی و باید ...

من ندانم به نگاه #طو چه رازیست نهانکه من آن راز توان دیدن و ...

هیچ‌گاه بزرگ سالی را چنین وحشتناک نمی دانستم ، برای اندکی شا...

سه پارتی هیسونگ p1

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط